امام علی (ع): تو، به ادب خود ارزش می یابی پس، آن را با برذباری زینت بخش.

احترام گذاشتن به دیگران

احترام گذاشتن به ديگران نشانه عظمت وبزرگي:

هر انساني براي خود احترامي قائل است . زماني كه به عقايد ،كارها وسلیقه هاي افراد در حد ومحدوده خودشان احترام بگذاريم وسعي نكنيم هميشه در پي رد كردن آنها برآييم ديگران ما را به رسميت مي شناسند چرا كه مردم عادتا با كسي كه به آنان احترام بگذارندونسبت به ايشان ابرازتوجه وقدرداني كنندانس والفت مي گيرندپس براي جلب مردم آنچه مي خواهند بايد به آنان بخشيد . بديهي است كه مردم براي دوستي ورزيدن با افراد مال و منزل نمي خواهند بلكه صرفاً خواهان احترام و بزرگداشت خود از سوي آنان مي باشند . چرا كه مردم خود را دوست دارند و هر كس براي خودش جهاني دارد مملو از آراء وعقايد و نظرات متعددي كه همين عقايد انسانها رااز هم جدا مي كند و دنياي هر فردي براي خودش محترم است پس كسي كه به آنان احترم بگذارد و به عقايد آنان توجه نمايد . دوست مي دارند وكساني را كه عقايد آنان را ناديده گرفته و به شخصيت آنان احترام نمي گذارند نزد آنان هيچ محبوبيتي ندارد .

ممكن است بپرسید چگونه به مردم احترام بگذاريم ؟ چگونه نشان دهيم كه به آنان توجه داريم ؟

جواب اينكه همان طور كه بيان شد هر انساني داراي خصلت يا رفتار و با عقيده و بعدي است كه شايسته ستايش و تمجيد است وظيفه ماست كه اين جنبه هاي خوب را بيابيم و او را به سبب داشتن آنها تمجيد نماييم . و اگر هم قصد داريم به رد و اصلاح رفتار و افكار كسي بپردازيم بايد از راه مناسبي استفاده كنيم . درابتدا بايد به جنبه هاي شخصيتي طرف مقابل تا حدودي آگاه شويم ظرفيت او را بسنجيم و آرام آرام او را به اشتباهي آگاه سازيم و در صورت نياز راه مناسب را به او پيشنهاد كنيم . در اينجاست كه او را از قصد و نيت نوعدوستي خود آگاه كرده و خود را براي محبوبيت آماده مي كنيم .

 



:: موضوعات مرتبط: احترام و بزرگ داشتن یکدیگر، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


تعريف لغوی اخلاق

اخلاق، جمع خلق و خلق است به معنای سرشت، خوی، طبیعت و امثال آن؛ که به معنای صورت درونی و باطنی و ناپیدای آدمی به کار می‌رود که با بصیرت درک می‌شود؛ در مقابل خلق که به صورت ظاهری انسان گفته می‌شود، که با چشم قابل رویت است.

تعریف علمای اسلامي



بسیاری از فلاسفه و حکمای اسلامی، اخلاق را با توجه به همان معنای لغوی تعریف کرده‌اند. حکمای گذشته، روح و نفس غیر مادی انسان را خاستگاه هر گونه رفتار ظاهری و عمل آدمی می‌دانستند و از این رو اصل در اخلاق را توجه به صفات نفسانی انسان می‌دانستند که ثمره اصلاح نفس و درون در رفتارها و اعمال بیرونی به سرعت آشکار می‌شود. از این رو عموما اندیشمندان اسلامی نیز که به اصل وجود نفس اعتقاد داشتند اخلاق را به گونه متناسب با همین مسئله تعریف نموده‌اند. 
گاه منظور از اخلاق در اصطلاح اندیشمندان هرگونه صفت نفسانی است که موجب پیدایش کارهای خوب یا بد می‌شود؛ چه آن صورت نفسانی به صورت پایدار و راسخ باشد و چه به صورت ناپایدار و غیرراسخ و چه از روی تامل و اندیشه صادر شود یا بدون تفکر و تامل.

مشهورترین تعریف اخلاق


در عین حال شایع‌ترین کاربرد اصطلاحی اخلاق در میان اندیشمندان اسلامی عبارت است از «صفات نفسانی راسخ و پایداری که موجب می‌شوند افعالی متناسب با آن صفات به سهولت و بدون نیاز به تامل و تروی از آدمی صادر شود». مطابق این دسته، تعاریف (دیگرانی مانند ملامحسن فیض کاشانی ، خواجه نصیر طوسی ، ملا احمد نراقی و ملا مهدی نراقی نیز تعاریف مشابهی ارائه کرده‌اند.) اخلاق تنها شامل صفات نفسانی پایداری است که در نفس رسوخ کرده باشد و شامل صفات ناپایداری که به صورت ملکه نفسانی در نیامده‌اند نمی‌گردد؛ در این صورت شخص بردباری که به صورت موردی دچار غضب می‌شود یا بخیلی که با تامل و تفکر فراوان بخششی می‌کند از این تعریف خارجند. بنابراین تعریف اخلاق، هیاتی است استوار و راسخ در جان آدمی که کارها به آسانی و بدون نیاز به تامل و تفکر از آن صادر می‌شود. در عین حال این تعریف هم شامل فضایل اخلاقی می‌شود و هم شامل رذایل اخلاقی؛ از این رو اگر این هیات به گونه‌ای باشد که افعال زیبا و پسندیده از آن صادر گردد، آن را اخلاق نیک و فضیلت می‌نامند و چنانچه آن هیات به گونه‌ای باشد که موجب صادر شدن افعالی زشت و ناپسند گردد، اخلاق بد و رذیلت نامیده می‌شود.



:: موضوعات مرتبط: تعریف لغوی اخلاق، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


راه درمان بی ادبی چیست؟

راه درمان بی ادبی چیست؟

 

يکی از راه‌های رسیدن به ادب و دوری از بی ادبی شناخت موارد و مصادیق ادب و بی ادبی است. گر چه هر یک از ادب و بی ادبی نشانه هایی دارد، اما شناخت دقیق و کامل ادب جز با توجه به نمودهای بی ادبی میسر نمی‌گردد. این نمودها و نشانه‌ها و علایم، هم در گفتار نمایان است، هم در رفتار و برخورد. آن که زشت گفتار و بد زبان است، به تعبیر حضرت علی (علیه‌السلام) از ادب بی بهره است.«لااَدَبَ لِسَّئیِ النُّطْقِ» همچنین عاقلانه زیستن و متانت در گفتار و وقار در رفتار، نشانه ادب است.

درمقابل؛ بی خردی، گفتار زشت، بددهانی، تندخویی، زشت گویی، دشنام و توهین، سبک سری و خیره سری، لجاجت و عناد و... بی ادبی است. اگر کنترل دوستی ها و معاشرت‌ها ادب است، بی‌ادبی یعنی رفت و آمد با افراد ناباب، بی‌دقتی در گزینش دوستان و بی‌تعهدی در مجالست‌ها و رفاقت‌ها. کسی که در برخورد با افراد، حاضر نیست از آنان با عظمت و تکریم یاد کند و مدام به استهزای دیگران و غیبت آنان مشغول است، آن که یاوه دیگران را با یاوه و دشنامشان را با دشنامی زشت‌تر پاسخ می‌دهد، آن که در مجالس و محافل و صف‌ها، رعایت حق دیگران و نظم و مقررات و سکوت و نوبت را نمی‌کند، آن که حاضر نیست به حرف دیگران گوش دهد، کسی که در گفت و گو و بحث، داد می‌زند، گلو پاره می‌کند و جانب انصاف و حق را مراعات نمی‌کند، آن که... اینها همه نشانه‌هایی از فقدانِ ادب است.
از آن سو، مراعات آداب در خوردن، آشامیدن، لباس پوشیدن، خلال کردن، دهن درّه، سرفه، عطسه و... نشان ادب است. بی‌ادبی، بی‌اعتنایی به حقوق و شخصیت و حرمت انسان‌ها است. اگر کسی هنگام عطسه، آب دهان به سفره و صورت بی‌فکند، یا به طرز مشمئز کننده‌ای غذا بخورد، یا به جای تقدیم دو دستیِ نامه و وسیله و ابزار، آن را پرت کند یا حتی یک دستی بدهد، یا هنگام مطالعه شما، سر و صدا کند، یا هنگام خلوت، سرزده وارد اتاقتان شود، و اجازه ورود نگیرد، اینها نمونه‌هایی از مراعات نکردن ادب اجتماعی است.
جالب این است که اسلام برای همه این موارد، دستورالعمل دارد. «تربیت اسلامی» و اخلاق مکتبی، همه دستورها و «باید» و «نباید»هایش، «ادب آموزی» است. کسی که پای بند تعالیم دین نباشد، از حوزه ادب به وادی بی ادبی پای نهاده است.

← ادب در سیره معصومین
یکی از راه‌های آشنایی با آداب اسلام و تربیت شدن به آن، آشنایی با سیره و روش زندگی پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و ائمه (علیه‌السلام) و توجه به نکاتی است که آنان رعایت می‌کردند.
رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) که اسوه ایمان و الگوی اخلاق و ادب و رفتار نیکو است، خود را ادب کرده پروردگار دانسته و می‌فرماید: «اَدَّبَنی رَبّی فَاَحْسَنَ تأدیبی؛پروردگارم مرا ادب کرد و نیکو ادب کرد!»
«سیره پیامبر»، یک کتابِ ادب آموزی است. رفتار پیامبر، نمونه عالی اخلاقی و معاشرت والا است. به چند نمونه از ادبِ برخورد پیامبر با دیگران اشاره می‌کنیم:
«رسول خدا با هر کس روبه رو می‌شد، سلام می‌داد، هم به کوچک، هم بزرگ.» 
هیچ گاه پای خود را پیش کسی دراز نمی‌کرد. هنگام نگاه، به صورت کسی خیره نمی‌شد، با چشم و ابرو به کسی اشاره نمی‌کرد، هنگام نشستن، تکیه نمی‌داد. 
وقتی با مردم دست می‌داد و مصافحه می‌کرد، هیچ گاه دست خود را عقب نمی‌کشید، تا طرف مقابل دست خود را بکشد. هیچ خوراکی را مذمّت نمی‌کرد.  به هیچ کس دشنام و ناسزا نمی‌گفت و سخن ناراحت کننده ای بر زبان نمی‌آورد و بدی را با بدی پاسخ نمی‌گفت. زیر انداز خود را به عنوان اکرام، زیر پای کسی که خدمتش می‌رسید پهن می‌کرد. از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد. هدیه افراد را (هر چند اندک و ناچیز) قبول می‌کرد. بیشتر اوقات، رو به قبله می‌نشست. زانوهایش را پیش اشخاص، باز نمی‌کرد و بیرون نمی‌آورد. بر تندخویی غریبه‌ها در سؤال و درخواست و سخن صبر می‌کرد. هیچ کس را ملامت و سرزنش نمی‌کرد و در پی کشف اسرار دیگران نبود.
خنده‌هایش تبسم بود و هرگز قهقهه سر نمی‌داد.بسیار شرمگین و باحیا بود. سخن کسی را قطع نمی‌کرد. از جلوی خودش غذا می‌خورد. کار افراد را به هر شکلی راه می‌انداخت و... بسیاری از فضایل برجسته دیگر که همه حاکی از روحی بلند و اخلاقی والا و ادبی متعالی بود. 

← معاشرت با باادبان
علاوه بر معصومین (علیهم السلام) که بهترین الگو در اخلاق و ادب هستند، رفتار نیک دیگران، بر انسان تأثیر مثبت می‌گذارد. نشست و برخاست و انس و معاشرت با افراد مؤدب، خلق و خوی و رفتارمان را به زینت «ادب»، می‌آراید. و ناپسندی‌های اخلاقی مردم نیز تأثیر سوء می‌گذارد. اما هنر انسان‌های فرزانه و هوشمند آن است که از رفتارهای ناپسند دیگران هم عبرت و درس می‌آموزند. این همان حکمتِ لقمانی است که " لقمان را گفتند: ادب از که می‌آموختی؟ گفت: از بی ادبان، که هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از انجام آن پرهیز کردم".حضرت مسیح (علیه‌السلام)نیز همین روش را داشت. از او پرسیدند: چه کسی تو را ادب آموخت؟ فرمود: «ما ادّبنی احدٌ رأیتُ قبحَ الجهلِ فجانبتُه؛ کسی مرا ادب نکرد. من، زشتی جهل را دیدم و از آن پرهیز کردم.» امام علی (علیه‌السلام) نیز این روش، را مورد تأیید قرار داده و فرمود: «اِذا رَأیتَ فی غَیْرِکَ خُلْقا ذَمیما فَتَجَنَّبْ مِنْ نَفْسِک اَمثالَهُ؛ هر گاه در دیگری اخلاق ناپسندی را دیدی، بپرهیز که آن گونه رفتار در خودت نباشد.»
آری همچنان که باید کم حرفی را از افراد پرحرف و بیهوده‌گو الهام گرفت. بزرگواری و کرامت نفس را هم باید از زشتیِ کارِ تنگ نظران و خسیس طبعان فرا گرفت. اگر از زشتی های دیگران، آموختیم که به خوبی ها روی آوریم، «استاد اخلاقِ» ما در درون خودمان نهفته است.

← جهت مطالعه بیشتر
برای آگاهی بیشتر از اخلاق و آداب اسلامی به کتاب های زیر مراجعه فرمایید:
۱. معراج السعادة، ملا احمد نراقی.
۲. قلب سلیم، شهید سید عبدالحسین دستغیب.
۴. گناهان کبیره، شهید سید عبدالحسین دستغیب.
۵. اخلاق الاهی، مجتبی تهرانی.
۶. مراحل اخلاق در قرآن، عبدالله جوادی آملی.
۷. نقطه های آغازین در اخلاق عملی، محمد رضا مهدوی کنی.
۸. به سوی خود سازی، محمد تقی مصباح یزدی.
۹. اخلاق و راه سعادت، بانو مجتهده امین.
۱۰. گناه شناسی، محسن قرائتی، انتشارات پیام آزادی، تهران.
۱۱. سایت حوزه نت، دانشنامه، اخلاق.
و از بین کتاب های اخلاقی به زبان عربی می‌توان به کتاب های زیر اشاره کرد:
۱. اخلاق شبٌر، سید عبدالله شبر.
۲. محجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ملامحسن فیض کاشانی.



:: موضوعات مرتبط: راه درمان بی ادبی چیست؟، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


تحمل پذیری در مقابل اندیشه های مخالف و کاربردهای تربیتی آن از منظر اسلام

 

مقدمه تحمل پذیری در مقابل اندیشه های مخالف در طول تاریخ از فراز و فرودی به مقتضیات جوامع بشری برخودار بوده است.بدون شک همه اندیشمندان و افراد نوعدوست همواره بدنبال بوجود آوردن شرایطی برای ایجاد بصیرت و بینش صحیح در خود و طرف مقابل بوده اند. تا از فاصله اختلافات موجود در جوامع بشری بکاهند. تحمل اندیشه مخالف هم از لحاظ مفهومی و هم از لحاظ تاریخی تحولاتی را پشت سر گذاشته است. در طول این مراحل واژگانی چون رفق، مدارا، تساهل، تسامح ،آزادی عقیده مورد استفاده قرار گرفته است.بطور کل تحمل پذیری در مقابل اندیشه مخالف از دیدگاه ها ی متفاوتی قابل بررسی است . برای نمونه می توان آنرا در قالب مباحث اجتماعی ، سیاسی، اخلاقی مطرح نمود که هریک ویژگی خاص خود را دارا است. لیکن طرح این موضوع در قالب آموزه های دین اسلام از جهاتی در بر گیرنده تمام رویکرد های مذکور است. در این پژوهش ابتداء به سیر تحمل پذیری در مقابل اندیشه مخالف از زمان ظهور اسلام و دوران نبوت و پیامبری حضرت محمد(ص) پرداخته شده است و در ادامه دوران حضرات معصومین(ع) مورد بررسی قرا گرفته است. با ظهور اسلام توجه خاصی به آزادی های مشروح شکل گرفت که کلمه توحیدی لا اله الا الله مجوز آن بود . در واقعه نفی بند گی ها و با آزادی و اختیار به سمت معبود توجه نمودن . پیا مبر به جهت آنکه بزرگترین دعوت کننده بسوی حق بود لذا بیشترین مخالف را هم داشت تا آنجا که از جانب پروردگار به رحمتی برای عالمیان لقب یافت. در دوران حضرت علی نیز نشانه های فراوانی از مدارا با مخالفان ودشمنان به چشم می خورد بطوریکه در سیره ایشان گفته شده است ابتداء سکوت، مدارا، ارشاد، افشاگری و... ودر آخر برای حفظ آبرو و جان انسانها نبرد می کرده است. دوران سایر ائمه (ع) نیز فراوان جلسات و مناظرات علمی و سیاسی است که شاهدی از روش آنان با اندیشه های مخالف است. سپس به بررسی نظرات اسلام با محوریت قرآن و کتب تفاسیر به جایگاه تفکر ، نحوه شکل گیری تفکر ، روشمند بودن تفکر در اسلام و موانع تفکر صحیح از نظر اسلام پرداخته شده است. در اسلام تفکر از تعریف و جایگاه رفیع و با اهمیتی برخوردار است بطوریکه در ردیف بهترین و برترین عبادات قرار دارد. اسلام‌ دینی‌ است‌ که‌ نه‌ تنها با نیروی‌ عقل‌ و قدرت‌ تفکر، مخالفت‌ و مبارزه‌ نکرده‌، بلکه‌ تقریباً در تمام‌ جهات‌ از آن‌ کمک گرفته ‌و تأیید خواسته‌ و ‌ بر روی‌ آن‌ تکیه‌ کرده‌ است. اسلام‌ اندیشه را آنقدر محترم‌ و آزاد دانسته،‌ که‌ حتی‌ درباره‌ اصول‌ عقیدتی‌خود که‌ تحصیل‌ آنها برهمگان‌ مفروض‌ است‌ نه تنها تقلید و تعبد را ناکافی‌ و مردود دانسته‌، بلکه‌ خوان‌ تعقل‌ و تفکر انسان‌ را نیز در ساحت‌ آن‌ گسترده است‌ و الزام‌ داشته‌ که‌ هر فردی‌، مستقل‌ وآزادانه‌ صحت‌ آنها را کسب‌ کند.در اسلام برای آنکه تفکر و شناخت اندیشه از شائبه و اشتباه دور بماند از روشها و نکات شخصیتی خاصی پیروی می کند. قرآن‌ کریم‌ به انسان ها توصیه می کند، همه صداها را بشنوند و این توصیه خود را محدود نمی کند. آنگاه ادامه می دهد با نیروی خرد بهترین را برگزیند. در ادامه به ابزارهای شناخت در اسلام و معیارهای تشخیص اندیشه های حق از باطل و ذکر نمونه های عینی از رفتار حضرات معصومین (علیه‌السلام) با مخالفین اشاره شده است. اسلام براى شناخت جهان و حقایق دینى از سه نوع ابزار حس، عقل و وحی بهره مى‏گیرد، در اسلام فرایند تفکر در اسلام همان سیر عقلی مرو معلومات برای رسیدن به مجهول است. در قرآن انسان به دو طریق به تعقل فرا خوانده شده است مسقیم و از راه آثار خلقت و نیز روشهایی برای پرورش اندیشه تفکر ملاحظه می شود. موانع تفکر در آموزه های دینی امراض و نقایص درونی هستند. قرآن کریم افزون بر آنکه آدمیان را به تفکر فرامى‏خواند، اهمیت آن را در زندگى فردى و جمعى آدمیان متذکر مى‏شود و نیز منابع، لغزشگاه‏ها و نتایج تفکر صحیح را به آنان یادآورى مى‏کند در اسلام بزرگ‌ترین موانع شناخت از نظر قرآن، هوا و هوس، تکبر، مجادله با حق، خود باختگی، سهل‌انگاری، ظن و گمان، عدم احاطه، علم بدون عمل، جهل، غفلت، کبر و غرور، گناه ، پیروى‏هاى کورکورانه، خیال‌پردازی می باشد. که هر یک را در قلمرو خاص خود معتبر مى‏داند ودر آخر نیز کاربرد های تربیتی تحمل پذیری مورد مداقه قرار گرفته است. در فرهنگ اسلام و قرآن همه مردم باید از حقوق انسانی برخوردار شوند، زیرا همه عیال و روزی خور پروردگارند و از نظر دین یا انسانیت با هم برابرند. مخالفان سیاسی، در حکومت اسلامی حقوقی دارند، از جمله حق حیات و آزادی تن، حق کرامت انسانی، حق آزادی اندیشه، عقیده و حقوق و آزادی‌های سیاسی. دفاع از حقوق مخالفان فکری خویش، حتی اقلیت‌های مذهبی ساکن و مسلمانان منحرف و دارای عقاید فاسد را بر خود و کارگزارانش واجب شمرد. در ادامه مبحث حق و باطل و تعاریف آنها در آموزه های اسلام بررسی و منابع شناخت حق معرفی و محور های شناخت بازگو شده است. و در ادامه معیار های شناسایی اندیشه حق و اندیشه بازل از منظر آموزه های اسلام معین گردیده اند. در ادامه ویژگی افراد تحمل پذیر و معیار های اندیشه و تفکرات خارج از حوزه تحمل پذیری ذکر شده است. تکمیل کنند بحث طرح مبانی و اصول و روشهای آموزش تحمل پذیری به متربیان و و اهداف و حوزه های در برگیرنده تحمل پذیری در امر تربیت آورده شده است پایان بخش کاربردهای تحمل پذیری در تربیت ثمرات رفتاری برای دانش آموزان و جامعه است. در این پژوهش بنیادی با استفاده از روش توصیف، تفسیر،قیاس و استنتاج به عنوان روش های ترکیبی در قالی تجزیه تحلیل محتوای کیفی از دو روش‌ هرمنوتیک و تحلیل تفسیری که از روشهای تحقیق در علوم انسانی است استفاده وبا مراجعه به متون معتبر در اسلام شامل کتاب قرآن ، کتب حدیث و آثار اندیشمندان سعی بر بدست آوردن پاسخ های سوالات پژوهشی گردیده است. بیان مسئله : برای تبین مسئله ابتداء لازم است به تعریف انسان و بر خی خصوصیات آن به فرا خور موضوع از نگاه قرآن توجه شود . انسان در نگاه قرآن دارای کرامت و اشرف موجودات دستگاه آفرینش است.(اسراء ، 70) انسان موجودی است با خصوصیات و ویژگی های فراوان در نگاه قرآن واژه های معینی برای انسان بکار گرفته شده است که عبارتند از روح , نفس ، فطرت، عقل، قلب، اراده و اختیار، هویت جمعی و محدویت های آدمی (باقری،1389) عقل یکی از ویژگی های انسان است که ابزار محوری در تفکر انسان به شمار می آید. اراده و اختیار از خصوصیات دیگر انسان است که به نحوی در انسان ترسیم شده است که هیچ یک از نیروی های موثر بر انسان از مشیت خداوند که هیچ حول وقوه ای بدون آن ظهور نمی کند تا ملائکه و شیاطین و تا نظام های حکومتی ، فرهنگ های اجتماعی، شخصیت های برجسته جامعه و نظام های خانواده و توارث نمی توانند اراده آدمی را خلع نمایند.(همان) وجود دو عنصر کلیدی عقل واراده و سایر واژگان نسبت داده شده به انسان از نگاه قرآن ، بیانگر توانایی های این موجود برای ترسیم مسیر حرکت و تربیت خود در زندگی است. راه تربیت آدمى، راهى است که از فکر مى گذرد، زیرا انسان موجودى است متفکر یعنى با اندیشه زندگى مى کند و با به کار گرفتن فکر خود سیر مى نماید و هر سود و زیانى که مى بیند از راه افکار و اندیشه هایش است که بهره مند یا متضرر مى شود و از همین راه به سعادت و شقاوت مى رسد. بنابراین توجه به تفکر صحیح و تربیت فکرى اساس سلوک به سوى کمال مطلق است. پس باید همه ى امور تربیتى، امورى مبتنى بر اندیشه ى صحیح باشد . از راه فکر، آدمى را متوجه سود و زیان یا صلاح و فسادش نمود تا بر اساس تفکر دریابد و به شوق رسد و به حقیقت گرایش یابد و بر اساس تفکر از بدى و تباهى دورى گزیند.(جوادی آملی ،1374) انسان ، آزادی های اجتماعی را یکی از آرزوها و اهداف خود می داند و در پی تامین و حفظ آن و دیگر آزادی ها تلاشی پیگیر و مستمر دارد.آزادی اندیشه به مفهوم فراهم بودن شرایط ، داده ها و راههای تامین کننده تفکر آزاد و نفی موانع تحمیلی و محدودیت های تفکر است. بنابر این تفکر واندیشه موهبت بزرگی است که انسان علی رغم بر خی از محدویت های خود که قرآن آنها را توصیف می کند مانند: انسان عجول است (انبیاء، 37) انسان هنگامی که بی نیازی بورزد طغیان می کند.(علق،6) و برخی آیات دیگر، درپیشگاه الهی نمی تواند عذری برای اشتباهات خود بیاورد. به عبارت دیگر، آزادی انسان در اتخاذ راههای تأمل عقلانی و شیوه های آن است ، بدون آن که دیگران ، داده ها و ابزار انحراف آفرین و خطابخش را، به وی تحمیل کنند یا او را به قدم برداشتن در راههای معینی ملزم سازند که به نتایج از پیش تعیین شده اعم از حق یا باطل بیانجامد. هر یک از این امور وجهی از وجوه سلب آزادی اندیشه تلقی می شوند زیرا موجب خواهد شد، انسان از سوی دیگران به سمت نتیجه معینی راه برده شود که اگر آزاد گذارده می شد، شاید به نتیجه دیگری حتی متضاد با آن می رسید. همچنین آزادی اندیشه به معنای رفع موانع عوامل درونی بازدارنده عقل ، بویژه هوای نفس و پیروی از عادات است. درخواست دلیل و توضیح خواستن ، نشانگر اهمیت دادن به تفکر و دعوت به اندیشیدن است، این به دلیل آن است که اسلام مبتنی بر منطق و اندیشه می باشد و انسان هایی که آزاد فکر و آزادمنش باشند، با تفکر و اندیشیدن در نهایت به حقانیت اسلام نائل می شوند و به آن معتقد می گردند(بقره ، 11 ، انبیاء ،24 ، قصص ، 75). انسان ها چه بخواهند و چه نخواهند. ، چه در وادی حق یا ناحق، چه در میسر صواب یا نا صواب، چه در جهت منافع فردی یا اجتماعی، اندیشه ورزی یک فعالیت تفکیک ناپذیر آنها خواهد بود. حال که اندیشه ورزی در میان انسان ها از عمومیت بر خور داراست و به اهمیت آن در آیات قرآن و آموزه های دینی نظر می افکنیم. قرآن و برای بیان و اهمیت اتدیشه، نادانان را با دانایان مقایسه می کند (غافر،آیات 84و85).قرآن کریم بعنوان یک منبع فیاض برای اثبات خود به اندیشه متوسل می شود و انکار کنندگان خود را به تحدی دعوت می نماید. (اسراء ، آیه88 ) خداوند می فرماید: «تا آنها که هلاک و گمراه می شوند ، از روی دلیل روشن باشد و آنها هم که زنده می شوند (هدایت می یابند) از روی دلیل باشد. (انفال ، 42) بر اساس آیه فوق می توان فهمید، روش اسلام در دعوت مردم، اقامه برهان و درنتیجه درخواست از مردم به تفکر و اندیشه است. بر اساس این آیه، انسان باید حیات خود بخصوص زندگی دینی خویش را براساس اندیشه و تفکر بنا نهد و برای عقاید و اعمالش ، دلیل و حجت به دست بیاورد و برای سلوک عقیدتی و عملی خود برهان داشته باشد. همچنین خداوند می فرماید: جز مردان، زنان و کودکان ناتوانی که نمی توانند چاره جویی کنند و راهی را بیابند، امید است که خداوند ایشان را عفو کند، خداوند بسیار بخشاینده وآمرزنده است ( نساء ، 98و99). براساس مفهوم آیات فوق کسانی که به هر طریقی می توانند خود را از شک و سرگردانی نجات بدهند یا از دست کسانی که آنان را از لحاظ فکری یا جسمی اسیر کرده‌اند خود را برهانند و راه چاره‌ای بیابند ، چنین افرادی هرگز در پیشگاه الهی عذری نخواهند داشت و هیچ بهانه‌ای از آنان پذیرفته نخواهد شد. در روایات اسلامی احادیثی از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(علیه‌السلام) در ستایش تفکر نقل است. مثلا در روایتی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «تفکرالساعه خیر من عباده ستین سنه» یک ساعت اندیشیدن برتر است از یک سال عبادت کردن (رضی، 1379، حدیث 2059 ). و در روایت دیگری می خوانیم: «عودوا قلوبکم الترقب و اکثروا التفکر» دلهای خویش را به مراقبت عادت دهید و اندیشه بسیار کنید (همان ، حدیث 1994 ) حضرت علی (علیه‌السلام) می فرمایند: من بر شما ترسناکم که در جهالت فرو رفته باشید چه اینکه در گذشته به سویی کشیده شدید که قابل ستایش نبود اما اگر در زندگانی اصلاحاتی پدید آورید، سعادتمند خواهید شد، وظیفه من جز تلاش و کوشش در اصلاح امور شما نیست، اگر می‌خواستم، بی مهری های شما را بازگو می‌کردم، خدا آنچه را گذشت بخشاید.(رضی،1379 ، خطبه 178) .پدیده تفکر، یک نوع عمل انسانی است که بدلیل نهادی بودن، مقطعی نبوده وبا ویژگی های آدمی مناسبت اساسی دارد. از سوی دیگر چنان نیست که لحظه‌ای در آدمی به وجود آید و زمان دیگر رخت بر بندد وتا ساختار هوش انسانی دگرگون نشود، نابود نمی‌گردد (ادیانی، 1379). چنانچه ملاحظه شد، قرار گرفتن در جهل و جهالت مذموم، و بدست آوردن آگاهی برای اصلاح زندگی خود و دیگران امری ممدوح و موجب بخشایش خداوند است. علاوه براین حضرت در بازگو کردن برخی اشتباهات گذشته افراد جامعه امتناع می ورزند ، و بر آنچه گذشته طلب بخش از خداوند می‌نمایند. این بدین معنا است که بیان هر نظر و اندیشه مستلزم فرصت مناسب و مقتضی است. باز حضرت متذکرمی شوند وظیفه من جز تلاش و اصلاح امور نیست. بنابراین بیان اندیشه برای اصلاح جامعه وظیفه همه آگاهان است. و در اینجا است که ضرورت تشخیص اندیشه صواب از ناصواب و نیز وجود قواعدی برای رعایت ضرب اندیشه‌ها، ضرروری می‌نماید. انسان باید از تمام امکانات مادی و معنوی خود در این زمینه استفاده کند تا بتواند حقایق الهی را دریابد و براساس آنها حرکت کند. دین مقدس اسلام برای درک معارف الهی به انسان آزادی کامل بخشیده تا پس از اندیشیدن و تحقیق کردن، به درک این معارف نائل شده و از آنها بهره گیرد. با عنایت به مطالب فوق که تبین کننده جایگاه انسان در نگاه قرآن و بازگو کننده برخی از واژگان قرآن برای توصیف او آمد و نیز جایگاه تفکر و اندیشه ورزی در اسلام که در حد اعلا مورد توجه قرار دارد. بررسی رویکرد و نگرش اسلام به تفکر مخالف و چگونگی تحمل آن اندیشه ها و نیز مرز تحمل پذیری و معیار های اندیشه حق از باطل مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اهداف کلی تحقیق 1- بررسی فرایند شکل گیری اندیشه وتفکر ونیز شناسایی موانع شکل گیری اندیشه وتفکر 2- تعیین معیارهای تمیز اندیشه وتفکر حق از باطل بر اساس اسلام 3- شناخت ابزارو ملاک های تحمل پذیری اندیشه و تفکرات باطل در اسلام 4- بررسی کاربرد های تربیتی تحمل پذیری در مقابل اندیشه ها وتفکرات مخالف در اسلام سوالات پژوهش 1- فرایند و موانع شکل گیری اندیشه وتفکر بر اساس آموزه های اسلام چیست؟ 2- معیار اندیشه وتفکر حق و باطل از منظر اسلام کدام است؟ 3- ابزارها وملاک های شناخت تحمل پذیری اندیشه وتفکر مخالف در اسلام کدام است؟ 4- کاربردهای تربیتی تحمل پذیری در برابر اندیشه وتفکر مخالف چیست؟ اهمیت و ضرورت تحقیق فقدان تعامل صحبح در جوامع بشری، موجب به خطر افتادن صلح و آرامش است. ناشناخته بودن موانع اندیشه مناسب وعدم مرزبندی بازگو نمودن اندیشه‌ها در مکان و موقعیت مطلوب، تشدید‌کننده اشتباهات بشری است. رابطه مدارا و بعثت انبیاء خود حاکی از اهمیت مدارا است. از زوایای دیگر مسأله مدارا و اهمیت آن در روایات اسلامی مورد توجه واقع شده است . یکی از این جهات مورد تأکید روایات ، تأثیر مثبتی است که مدارا کردن در شیوه زندگی و آرامش‌بخشی بدان دارد . یعنی نه تنها از لحاظ ایمانی و عقیدتی و به عنوان یک امر، بلکه در زندگی عینی و تحقق خارجی آرامش به عنوان یک موضوع مورد تأکید می باشد . پیامبر اکرم (ص) در جمله ای می فرمایند : مداراهُ الناس نصفُ الایمان و الرّفقُ بهم نصف العیش یعنی مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمی مهربانی با آنان نصف زندگی است ( کلینی رازی، ج2 ، ص 117 ). همچنین در برخی روایات آمده است که؛ مدارا باعث می شود که مکافات بد و زندگی تلخ از انسان دور شود و هر آنکس که مدارا کردن در اخلاق و رفتار او را اصلاح نکند مکافات بد او را اصلاح خواهد کرد (یعنی مکافات ِ بد گریبانگیر او خواهد شد). علی (ع) : « مَن قال لم یُصلِحهُ حُسنُ المُداراه ، أصلَحَهُ سوءُ المُکافاه » ( تمیمی آمدی، 1380).حضرت علی (ع) در جملات زیادی این آرامش‌بخشی و زندگی راحت را که در پرتو مدارا کردن امکان‌پذیر می‌شود را، یادآوری و با بیان‌های مختلف تأکید می‌فرمایند . از جمله اینکه سلامت دین و دنیا در مدارا کردن با مردم است «سلامهُ الدّین و الدّنیا فی مداراه ِ الناس » (غرر الحکم،1384). و نیز اینکه هرکس با دشمنان و مخالفین خود مدارا کند از جنگ‌ها و خشونت‌ها در امان خواهد ماند « مَن داری أضدادهُ أمِنَ المحارب» (همان) چنانکه پیامبر اکرم (ص) نیز در جمله ای نغز خشونت و مدارا را در مقابل هم قرار داده‌اند و یکی را مایه شومی و بدبختی و دیگری را مایه میمنت و برکت می دانند : «الخُرقُ شُومٌ و الرِّفقُ یُمنٌ» (رضی، 1379) که در روایات اسلامی جلب توجه می‌کند اینست که، رفتار مدارا جویانه نمونه‌ای از یک رفتار و عمل خرمندانه و کامل است ، گرچه خود ِ مدارا، به فرموده حضرت علی (علیه‌السلام) «ثمرهُ العقل مداراهَ الناس» (تمیمی آمدی، 1380) و لیکن جدای از این خردمندی از لحاظ دینی و عقیدتی نیز کامل ترین رفتار در مواجهه با مردم و بخصوص در مواجهه با مردمی که رفتاری جاهلانه و غیر‌خردمندانه با انسان دارند، مدارا کردن است . نگارنده با توجه به پیشرفت سرسام آور علم و تکنولوژی بدنبال یافتن ریشه یابی برخورد های پرهزینه و ناصوابی است که جوامع بشری بر سر اختلافات گوناگون در زمینه های عقیدتی ، اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی و... پرداخته و می پردازد. گویی در روزگار به ظاهر پیشرفته که بسیاری از محصولات علمی به کمک انسان آمده است و بسیاری از مشقات و رنجهای او را کاسته است.اما در آنسوی این غوغای علمی شاهد رفتاری در کوتاه ترین سطح ممکن می باشیم. چه جانهای گرانبهایی که به ارزان ترین وجه ممکن فدای تمایلات و خواسته های دیگران می شوند . در صورتی که با کمی صبر و تفکر می توان به راه حل بهتری رسید. چیزی که معمولاً دراکثر مناقشات پس از تحمل خسارات و صدمه های فراوان تحت عنوان میز مذاکره اتفاق می افتد. بخشی از این مقوله ناپسند به نگرش انسان و نوع تفکر او ارتباط پیدا می کند. لذا دانستن اینکه حدود و ثغور اندیشه وتفکر در دین اسلام چگونه است. ودین اسلام، چه میزان در تغییر این رویه کارساز است. و پیروان این آئین خود را برای مواجه با چنین پیامدهایی چگونه آماده می کند، و تا کجا آنها در برخورد با تفکر واندیشه های مخالف و معاند خود توصیه به صبر و مدارا می کند، از دلایل ورود به این موضوع می باشد. البته لازم بذکر است این موضوع از ابعاد وسیعتری برخورداراست که خارج توان این نوشتار می باشد. لذا ضروریست با جستجودر بنیان‌های فکری بشر، به نقاط مشترک و قواعد صحیح اندیشیدن و بازگو نمودن متناسب آن مسیر ترقی و تعالی بشریت بویژه در جریان تعلیم و تربیت، نقش‌آفرینی نماییم. 



:: موضوعات مرتبط: تحمل پذیری در مقابل اندیشه های مخالف و کاربرد های تربیتی آن از منظر اسلام، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


چرا به افکار دیگران احترام بگذاریم؟

 

2018-01-07   19:07:00

هر انسانی برای خود ارزشی قائل است،زمانی که به عقاید،کار ها و سلیقه افراد درحد ومحدوده خودشان احترام بگذاریم وسعی نکنیم همیشه در پی رد کردن آنان بر آییم دیگران مارا به رسمیت می شناسند چرا که مردم با کسی که به آنان احترام بگذارند ونسبت به آن ها ابراز توجه و قدر دانی کنند انس و الفت میگیرند پس برای جلب مردم باید آنچه میخواهند به آن ها بخشید.

 روشن است که مردم برای دوستی ورزیدن مال و منزل نمیخواهند بلکه خواهان احترام ازسوی دیگران می باشند.چرا که انسان ها خود را دوست دارند و هرکس برای خود محترم است پس کسانی را که عقایدشان را نادیده میگیرند دوست ندارند ممکن است سوال شود چگونه باید به دیگران احترام گذاشت؟چگونه نشان دهیم که به آنان توجه داریم؟پاسخ این است که همانطوری که بیان شد هر انسانی خصلت ،رفتاروعقیده ای دارد که انتظار ستایش دارد.وظیفه ما این است که این جنبه های خوب شخصیتی طرف مقابل را شناخته و به خاطر آن از او تعریف کنیم و اگر قصد مخالفت با بخشی از افکار و رفتار دیگران را داریم باید از راه مناسبی استفاده کنیم ظرفیت های اورا بسنجیم وآرام آرام او را به اشتباهش آگاه ساخته و در صورت نیاز راه مناسب را به او پیشنهاد کنیم.کسی که توقع احترام به عقایدش را دارد باید خود هم توقع احترام به عقاید دیگران را برآورده کرده و به آنان احترام بگذارد

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


کلیپ شماره 2 ( من و مدرسه)


:: موضوعات مرتبط: ، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


چگونه می توانیم تحمل افکار دیگران، احترام به افکار دیگران، اخلاق و ادب را در میحط مدرسه تمرین کنیم؟

 

 

 

 

 

 

    اگر واژه ادب هدف و نیل به آن سرلوحه و عصمت بشر در نظر بگیریم، چه در رفتار و زندگی فردی و چه به شکل اجتماعی آن، اهداف بشر تبیین کننده و نشانگر و علت رفتار او هستند. لذا میتوان اینگونه بیان کرد که از شاخصهای جوامع پیشرفته میزان دستیابی به اهداف آن جامعه می شود از نظر گروهی از اندیشمندان جوامع توسعه یافته امروزی، جوامع معطوف به هدف هستند. بدین ترتیب برای نیل به توسعه یافتگی و در نتیجه رسیدن به جامعه ای شاداب، پویا، غنی و عدالت محور باید هدفها مشخص و نقطه گذاری و انواع اهداف از نظر کمی و کیفی، زمانبندی و تعریف ..... شوند. و بدیهی است اهداف در یک نگاه کلی به دو نوع اهداف فردی و اجتماعی تقسیم می شوند. بالطبع رسیدن به اهداف فردی در صورتی میسر خواهد بود که در سایه اهداف اجتماعی تعریف گردند کما اینکه انسان بدون حضور در اجتماع هرگز موفق نخواهد بود. بنابراین اینگونه میتوان گفت چنانچه اهداف اجتماعی درست تعریف شود بطوریکه عموم مردم  بتوانند معنای آن را به درستی درک نمایند و اگر راههای نیل به اهداف اجتماعی و فرایندها ننایج و فواید فردی و اجتماعی اهداف بخوبی تصویر و تعریف گردند برای عموم مردم جامعه جذابتر و گام نهادن به سوی ان آسانتر است. واگر جلب منفعت را یکی از علل رفتار انسان بدانیم باید اهداف اجتماعی را بگونه ای تعریف کنیم که اکثریت مطلق جامعه سود آنی و دراز مدت آنرا دریابن. از بین تمام اجتماعات بشری تنها جامعه ای هم گرا  و متحد مبتنی بر عقل و احترام متقابل می تواند به آرمانهای اجتماعی برسد. لذا ابتدا باید جامعه ای را تصور نمود که در آن افراد برای دیگران احترام قایلند و این احترام متقابل بقدری اهمیت دارد که تک تک افراد حاضرند بخاطر آن از حقوق شخصی خود صرف نظر نمایند.اینچنین جامعه ای که در حقیقت مدینه فاضله ماست هنگامی بالغ می شود که رفتار فردی و اجتماعی در آن به درستی تعریف شده باشد. 

 

 

 

تشویق رفتار اجتماعی خوب و عندالزوم تنبیه رفتار نا صحیح اجتماعی موجب خواهد شد تا افراد آن جامعه بتدریج رفتار نامطلوب را مذموم دانسته درصدد حذف آن برایند و رفتار صحیح و ستوده نهادینه گردد. این چنین جامعه ای هنگامی ایجاد خواهد شد که احترام متقابل در آن نهادینه شود احترام متقابل نیز وقتی ارزش خواهد شد که درک متقابل ایجاد شود. درک متقابل در واقع تابعی از فهم علت رفتار دیگران است و موقعی نهادینه می شود که اعضای یک جامعه یاد بگیرند افکار و آرای سایر افراد را محترم بشمارند و این مهم موقعی به دست خواهد آمد که عادت کنیم و یا د بگیریم که زندگی ما جمعی است نه فردی و در هر جامعه به تعداد افراد آن فکر، اندیشه و رای وجود دارد و قطعا منطقی نخواهد بود اگر همه اعضای یک جامعه از تفکری یکسان برخوردار باشند. برای اینکه چنین جامعه ای ایجاد شود باید عادت کنیم در تضارب اندیشه ها شرکت کنیم، احساس مسیولیت داشته باشیم و بجای منیت و خودخواهی ، عقل و منطق حاکم شود و هرگاه حاکمیت با عقل باشد، نه با تعصب و نه کورکورانه و نه از روی هوس می توان به ابتدایی ترین هدف، نیل به جامعه مدنی و توسعه یافته رسید یعنی عقل گرایی به جای احساس گرایی. 

 

در جامعه ای که عقل و خرد حاکم باشد فکر و اندیشه گسترش می یابد و بلوغ فکری زمینه ای است برای تحمل اندیشه ها در تضارب افکار و جامعه ای که تحمل افکار نوین و بهتر از افکار ما در آن حاکم باشد احترام به دیگران را نیز خواهد آموخت. از لوازم احترام و ادب به دیگران، داشتن ادب اجتماعی و فردی است. این جامعه را می توان جامعه ای ارزشی دانسته که به سوی توسعه در حرکت است.

 

 

 

سهیلا کوزه گران 



:: موضوعات مرتبط: چگونه می توانیم تحمل افکار دیگران، احترام به افکار دیگران، اخلاق و ادب را در محیط مدرسه تمرین کنیم؟، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


چگونگی برقرای ارتباط بین همکاران در مدرسه

مهارتهای سه گانه مدیریت:

رابرت کاتز (1955) از صاحبنظران مدیریت با مطالعه و بررسی رفتار اداری، سه نوع مهارت را که برای مدیران مورد نیاز است شناسایی کرده است:
1- مهارت فنی2- مهارت انسانی 3- مهارت ادراکی.
1- مهارت فنی : منظور از مهارت فنی، توانایی و کارایی در فعالیتی است که انجام آن نیازمند به روشها، تکنیکها و ابزار و وسایل ویژه ای باشد.
2- مهارت انسانی: منظور از روابط انسانی توانایی مدیر در کار کردن موثر با دیگران و ایجاد محیط و موقعیت مناسب عاطفی، روانی و اجتماعی برای سعی و تلاش گروهی است ، در این شرایط مدیر خود از آرامش، سلامت و امنیت روانی و اعتماد به نفس برخوردار است و سعی در شناخت و احترام به نظرات، عقاید و احساسات دیگران و تأمین امنیت روانی و محیطی آرام و مناسب برای آنان دارد.
درباره نظرات مهارت فنی و مهارت انسانی باید گفت که مهارت فنی کار کردن با اشیاء است ولی مهارت انسانی کار کردن با افراد.
3- مهارت ادراکی : منظور از مهارت ادراکی، توانایی در نظر گرفتن سازمان به عنوان یک مجموعه، سیستم و کل یکپارچه و واحد می باشد.
به عبارت دیگر مهارت ادراکی را می توان به عنوان توانایی تشخیص اجزاء و عناصر سازمان و روابط میان آنها دانست و اینکه تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر چگونه خواهد بود و تغییر و تحول در یک جزء چه اثراتی را بر اجزاء و عناصر دیگر ودر نهایت بر کل سازمان خواهد گذاشت.

تعریف روابط انسانی :

روابط انسانی عبارت است از برقراری ارتباط مطلوب هدفدار مبتنی بر اصول و ارزشهای انسانی بین افراد.
در توضیح باید گفت با توجه به اینکه انسان موجودی است اجتماعی که بدون برقراری ارتباط با دیگران نمی تواند به رفع نیازهای خود بپردازد.
لذا این امر ضرورت پیدا می کند که انسان در هر محیطی اعم از خانواده، مدرسه، کار، تفریح و غیره به برقراری ارتباط با دیگران بپردازد.
برقراری روابط مطلوب و مناسب نقش بسیار مهمی در سلامت روحی و روانی افراد و در نهایت در احساس رضایت از زندگی و کار ایفا می نماید.
* یکی از نکات اساسی در فرایند برقراری روابط انسانی این است که فرد از طریق این فرایند به سازگاری اجتماعی و یا به سازگاری با دیگران دست می یابد. ولی این امر را باید مد نظر قرار داد که فرد قبل از آن که به سازگاری اجتماعی دست یابد لازم است که به سازگاری با خود دست یافته باشد. و این امر مستلزم برقراری روابط مطلوب انسانی فرد با خودش می باشد.

 


:: موضوعات مرتبط: چگونگی برقرای ارتباط بین همکاران در مدرسه، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


جایگاه اخلاق در مدارس

در كارنامه تحصيلي دانش‌آموزان درسي هست كه مثل هيچ يك از درس‌هاي ديگر نيست. درسي كه امتحان ندارد و نمره‌گذاري‌اش معمولا توسط مدير و معاون انجام مي‌پذيرد. نمره‌يي كه معمولا بالاتر از حد قبولي است ولي در معدل دانش‌آموز تاثيرندارد. درس «انضباط»، هويتي ساده و در حاشيه دارد اما محتواي عظيم و گسترده‌يي را مورد ارزيابي قرار مي‌دهد. در واقع ردپايي از فرشته مظلوم و مهجور اخلاق در مدرسه است. اخلاق و گزاره‌هاي آن از جنس محتواي برنامه درسي نيست كه تنها به كار دانش‌آموز بيايد. معلمان و اوليا نيز بيشتر و پيش‌تر از بچه‌ها به آن نيازمندند.

گفتن ندارد اما نظام آموزشي به كارخانه‌يي مي‌ماند كه اگر چه ظاهرا هدف آن «آدم‌سازي» عنوان شده است اما معدودند افرادي كه از زير دندانه چرخ‌هاي آن، ذهن و زبان سالم به در ببرند. اين نظام به واسطه كاركردي كه دارد، نه

عزت‌نفس لازم را براي دانش‌آموز به ارمغان مي‌آورد ونه احترام ديگران را در نظر او برجسته مي‌سازد. دانش‌آموزان به مثابه اشيايي به‌طور چند نفري در جعبه‌هايي به نام كلاس كنار هم چيده مي‌شوند. همكلاسي‌ها نه همديگر را و نه معلم‌شان را انتخاب نمي‌كنند. همنشيني‌ها به‌طور تصادفي و انتصابي است. در نتيجه فضاي ارتباطي با همديگر در يك مقطع زماني چندماهه، اعتماد و اطمينان لازم را ندارد. در طول زمان يكسري اطلاعات به آنها آموزش داده شده و آنها ناچارند پس از مدتي همان مطالب را پردازش كنند. ارتباط و ديالوگ ميان بچه‌ها قدغن و معلم متكلم‌ وحده است. مهم‌تر ازهمه، آنها به عنوان يك نيروي انساني ذخيره تلقي مي‌شوند كه در آينده به درد جامعه خواهند خورد، پس ضمن اينكه پا روي دل و احساس‌شان مي‌گذارند، بايد دروسي را فرا گيرند كه آموزش و پرورش فكر مي‌كند، به درد خواهد خورد. با اين وجود اين فضا نمي‌تواند و نبايد بدون قاعده و مقررات باشد و همين نقطه اميدي براي حضور به موقع اخلاق است. 

تا پيش از اين جامعه در سايه سار اخلاق نشسته بود و كوچه‌ها كم و بيش به دست يكي، دو سلام فتح مي‌شدند. ارتباط بين خانه، مدرسه، مسجد و بازار چنان قوي بود كه هرچه ديده مي‌شد، جز خير، تعاون و همدلي نبود. شايد چون ضعف و خلأ اخلاقي محسوس نبود، نظام آموزشي نيز مسووليتي در اين باره نداشت. امروزه اما آدمي كودكي خودش را گم كرده است و درقحطي آب، هوا، اخلاق و خوبي به سختي نفس مي‌كشد. خانواده‌ها ديگر كاركرد پيشين خويش را از دست داده‌اند. وجود طلاق رواني ميان والدين، بروز پديده تك فرزندي،

تجمل‌گرايي، كارمضاعف بيرون از خانه، مشكلات ترافيك، دوري از پدرو مادربزرگ و ساير بستگان، تنها برخي از عوامل مخل عملكرد خانواده محسوب مي‌شوند. براي مثال، در گذشته همه افراد خانواده براي صرف غذا دور يك سفره جمع مي‌شدند و اين باعث ايجاد و تقويت روابط ميان افراد مي‌شد ولي حالا با وجود فست‌فودها، اين ارتباط‌ها كم شده است. در نتيجه تنها گزينه موجود، روي آوردن به مدرسه است.

اهتمام به اخلاق در مدارس غيرممكن نيست اما دشوار است. آموزش اخلاقي اگرچه لازم است ولي كافي نيست. حاصل آن نظم دادن و منضبط بارآوردن است كه البته عمر و دوام زيادي ندارد. بيشتر به اطاعتي منفي و مطلق مي‌انجامد كه درنتيجه فعاليت بدني دانش‌آموز در مدرسه است. معمولا بسيار آموزش‌هاي اخلاقي داده مي‌شود كه از بس عبوس و بي‌ثبات هستند، ضمانت اجرايي خاصي ندارند. حق هم همين كه اخلاق در حصار آموزش‌هاي مدرسه‌يي گرفتار نماند؛ از نظر برخي دانشمندان، كودك اصول اخلاقي خود را تا سن شش سالگي كسب مي‌كند و لذا آموزش رسمي اخلاق در مدرسه به تنهايي چندان تاثيري دراخلاقي كردن وي نخواهد داشت. 

در واقع اگر آموزش اخلاقي با زيرساخت‌هاي فطري و قلبي آدمي سازگار نباشد، حاصلي جز ريا و نفاق ندارد و به آساني، تربيت شكل ريايي به خود مي‌گيرد واخلاق به ضد اخلاق بدل مي‌شود. به همين جهت است كه مديران و معلمان غالبا گله‌مندند كه با وجود اندرزهاي اخلاقي كه در كتب درسي گنجانده شده و سخناني كه در خلال برنامه صبحگاهي براي بچه‌ها ايراد مي‌شود و با وجود اشعار و جملات جالبي كه بر در و ديوار مدرسه وجود دارد، با‌زهم رفتارهايي مثل تقلب، دروغگويي، بي‌نظمي، خشونت و پرخاشگري اسباب زحمت‌شان است. واقعيت اين است كه بچه‌ها آن اندازه كه تحت تاثير رفتار و كردار بزرگ‌ترها قرار مي‌گيرند به گفتار هرچند زيبا و اغوا‌كننده آنها وقعي نمي‌نهند. به ويژه در روزگار امروز كه به يمن گسترش اطلاعات در رسانه‌هاي گوناگون، سطح معلومات و دانش آنها در مسائل اخلاقي و اعتقادي بالا رفته است. مثلاگاهي با تماشاي يك فيلم مذهبي، بهتر و بيشتراز معلم خود كه مي‌كوشد قصه آن را باز گويد، به موضوع اشراف دارند و كم و بيش اشتباهات احتمالي معلم‌شان را هم يادآور مي‌شوند. با اين حال، همه اينها نوعي باور دانشي است و هنوز مانده تا به باور قلبي يعني تربيت اخلاقي برسد.

مقصود از تربيت اخلاقي، فراگيري و عمل به آداب و رسوم اجتماعي نيست زيرا آداب و رسوم غير از اخلاق است. براي همين است كه در هر كشورآداب و رسوم اجتماعي ويژه‌يي بر اساس ملاحظات نژادي، سياسي، ديني وجغرافيايي ظهور پيدا مي‌كند كه اصرار در تبليغ آنها چه بسا به ترويج نوعي انحصارطلبي و خشونت منجر بشود. در صورتي كه فرآيند اخلاق با مسائل بنيادين انساني ارتباط دارد و در فطرت آدمي فارغ از نژاد، دين و زبان او رخ مي‌نمايد. پايبندي به اخلاق، وجه مميزه حيات انساني است. هدف غايي دين اسلام نيز تكميل مكارم اخلاقي است. اهميت اين مساله در دنياي لجام‌گسيخته امروز كه فساد و جنايت از در و ديوار آن مي‌بارد، به‌شدت احساس مي‌شود. 

دنياي امروز، اگر چه سرشار از پيشرفت است اما محتاج معنويت است. همين‌طور مدارس آن، اگرچه خلاقند اما مواجه با كمبود اخلاقند. براي همين است كه دنياي حاضر در آينده به مدارس اخلاق محور، نياز جدي دارد. مدارسي كه در آن صلح طلبي، پرهيز از جنگ و انسان دوستي حرف اول را بزند. در اين مدارس، معلمان و مربيان قبل از هرچيز مواظب و مراقب رفتار خويش در خانواده خود هستند تا الگوي عملي قابل اعتماد براي بچه‌هاي مردم محسوب شوند. اولياي اين مدارس، تنها وقتي كه شكايتي از فرزند خويش دارند، به مدرسه و نزد معلم نمي‌آيند. مدرسه نيز فقط وقتي دانش‌آموز مشكلي درسي يا رفتاري دارد به احضار والدين اقدام نمي‌كند يا كم و كيف رفتار و كردار دانش‌آموز را صرفا در قالب نمره‌يي در انتهاي كارنامه تحصيلي نمي‌سنجد. مي‌دانيم كه در آغاز، تاكيد مدرسه بر جنبه شناختي متمركز بود اما اندك اندك وظايف مدرسه به ابعاد ديگر تسري يافت و نگاهي نسبتا همه‌جانبه نسبت به دانش‌آموزان پيدا كرد. در شرايط فعلي مدرسه نمي‌تواند به مقوله اخلاق بي‌تفاوت باشد. ازآنجايي كه مدرسه بعد از خانواده، از جمله محيط‌هاي اوليه و تعيين‌كننده در شخصيت دانش‌آموزان است؛ لذا بايد اين محيط به صورت‌هاي اصلاح مديريت، تغيير در ظاهر فضا با ايجاد تنوع و نشاط ضمن حفظ اقتدار به وسيله تشويق و تنبيه مهندسي شود. همچنين چون آموزش ارزش‌هاي اخلاقي امري منتشر در تمامي موضوعات درسي است، نبايد به يك موضوع يا برنامه درسي خاص محدود شود و لذا تمامي اعضا و اركان مدرسه بايد عملا براي پركردن خلأ اخلاقي مدرسه به وسيله؛ پرهيز از تبعيض ميان دانش‌آموزان، ارزش قايل شدن براي تك تك آنها و سعي در الگوي عملي و رفتاري شدن بكوشند.

بنابراين در نظام تعليم و تربيت، فرآيند تربيت، از يكسري ظرافت‌ها و حساسيت‌هايي برخوردار است كه در توان و حوصله هرمعلمي نيست. همچنين نتايج كار در اين حوزه زمانبر و به فوريت كار در حوزه آموزشي هم نيست. در مسيرصعب‌العبور تربيت، نقاط متعددي وجود دارند كه ورود به هريك دشواري‌هاي خاصي دارند. مثلا تربيت ديني يا تربيت جنسي، هنوز رازآلود و مناقشه‌برانگيز است و وارد شدن ناشيانه به حريم آنها چه بسا سبب شكست و پشيماني بشود. مهم‌تر از همه آنها، تربيت اخلاقي است كه سرسلسله انواع تربيت هم هست. براي بهره‌مندي از يك نظام آموزشي اخلاق‌مدار، قبل از هرچيز بايد جامعه‌يي اخلاقي داشت. چراكه اخلاق حتي فراتر از قانون مي‌نشيند و با نهادينه شدن اخلاق است كه قانون نيز ثبات خويش را باز مي‌يابد. براي همين است كه ما قبل از دستيابي به يك جامعه مدني، به يك جامعه اخلاقي نيازمنديم.

 

 


:: موضوعات مرتبط: جایگاه اخلاق در مدارس، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


فرق ادب و اخلاق

 

شاید برخى این‏طور تصوّر کنند که اخلاق و آداب یکى است و حال آن که چنین نیست، زیرا اخلاق از اوصاف روح به شمار مى‏رود، 

ولى آداب از اوصاف اعمال و کارهاى انسان است و نحوه صدور کارها بستگى به صفات روحى دارد.

اصول اخلاقى مانند قدرت اراده، شجاعت، سخاوت و غیرت و... با آداب و سنن ملّى، محلى و... فرق دارد چرا که آداب اجتماعى 

از امور نسبى است که با اختلافات محیطى فرق مى‏کند. ولى زشتى و زیبایى اصول اخلاقى با اختلاف نژادها و ملّیت‏ها دگرگون

نمى‏شود لذا در هیچ‏جاى دنیا دیده نشده است که سخاوت و شجاعت را کسى بد بشمارد و دزدى را خوب.

چنانکه از مضامین احادیث بر مى‏آید، آداب معاشرت را غیر از اخلاق ذاتى دانسته و به آن اهمیت زیادى داده شده. چرا که گاهى

ممکن است شخص از نظر اخلاقى فردى ناصالح باشد، ولى در اثر تربیت و تأدیب درست و خوب، خُلق خوى او تغییر یابد

 


موضوعات مرتبط: داشتن و اخلاق و ادب در مدرسه 


نويسنده : سهیلا کوزه گران


معرفی کتاب

 

 


:: موضوعات مرتبط: معرفی کتاب، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


چگونه در مقابل رفتارناشایست دیگران خوددار باشیم؟

چگونه می توانیم در برابر بی احترامی ها و حرف های زشت دیگران خود را کنترل کنیم؟ و در کارهایمان صبر زیاد داشته باشیم؟

 

1) بهترین روش برخورد با افراد فاقد تربیت بزرگوارى و متانت است. چنان که قرآن مجید در این مورد مى‏فرماید:واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما، (فرقان، آیه 39).

 

زمانى که افراد نادان آنان را مورد خطاب قرار مى‏دهند آنان در پاسخ سلام مى‏گویند. همچنین در آیه 34 سوره فصلتمى‏فرماید: ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بینک وبینه عداوه کانه ولى حمیم؛ کار بد دیگران را با نیکى پاسخ گو که اینکار دشمنى تو را به دوستى صمیمى تبدیل خواهد کردو البته این روش با یکى دو مرتبه نتیجه نمى‏دهد بلکه مداومتمى‏طلبد.

 

2) راه دیگر آن است که در صورت امکان به طور غیر مستقیم یعنى از ناحیه کسانى که احتمال تأثیر مى‏دهید دوستانه ونصیحت آمیز تذکراتى به ایشان بدهید.

 

3) در صورت نامفید بودن راه هاى فوق اگر مى‏توانید از او اعراض و دورى کنید و هرگاه به شما برخورد نمودبه گونه‏اىکه ایجاد حساسیت نکند خود را از او دور نموده و حتى نگاه هم به وى نیفکنید.

 

4) چنان چه راه هاى فوق موثر نیفتاد و احتمال قوى بدهید که برخورد مشابه با وى در یکى دو نوبت موجب دست کشیدن از این عمل مى‏شود با او برخورد کنید. البته سعى کنید کمترین استفاده را از این روش بکنید و از حد خارجنشوید و در صورتى که فایده نبخشید تکرار نورزید. زیرا براى شما عادت مى‏شود و شخصیت شما را دگرگونمى‏سازد.

 

5) در نهایت شما حق پیگیرى قضایى دارید لیکن در عین حال بهترین راه بزرگوارى و حلم وبردبارى است.

 

   به منظور تحصیل سعه صدر و افزایش تحمل و صبر خویش باید همانند دیگر برنامه‏هاى تغییر رفتار به صورت جدى، دقیق و کامل به دستوالعمل‏هاى زیر عمل کنید تا بتوانید بر نیروى غضب خود غلبه پیدا کرده و آن را تحت کنترل خویش در آورید والا بدون رعایت این امور تحصیل آن مقصود ناممکن است به هرحال توصیه‏هاى مؤکد ما در این باره به قرار زیر مى‏باشند:

 

1- همیشه فضاى ذهنى و روانى خود را براى شنیدن و دریافت رفتارهاى نابجا و خلاف انتظار آماده سازید وبه این معنا که همیشه این انتظار را داشته باشید تا دیگران با شما به بدترین شکل برخورد داشته باشند و خود را براى تحمل آن آماده کنید.

 

2- قبل از مواجه با برخوردهاى نابجای دیگران پاسخ خود و عکس‏العمل خوب خود را براى مواجه با رفتارهاى خلاف انتظار دیگران در ذهن خویش مرور کنید و با طرح ذهنى آماده شده با رفتارهاى بى‏مورد دیگران برخورد کنید مثلاً باخود بگویید اگر فلان شخص به من ناسزا بگوید به حرف او توجه نمى‏کنم همچنان دوستش دارم چون گناهان من راپاک کرده و این صبر سبب تعالى روحى من مى‏شود و به هر حال با این کلمات و تلقین ها همیشه آمادگى ذهنى و روانىخود را براى عملکردهاى خلاف انتظار مردم فراهم سازید.

 

3- با خود شرط و عهد ببندید که هیچ گاه و در هیچ شرایطى اقدام به حرف هاى نابجا و برخورد تند و تصمیم‏گیرى عجولانه نخواهیدکرد و براى تخلافات خود نیز جریمه مناسب که تنبیه کننده است در نظر بگیرید.

 

4- اگر برخى موادر سریع سخن گفتید و عجولانه تصمیم گرفتید و رفتار نابجا از شما سرزد سریع خود را سرزنش وحتى در لفظ اظهار پشیمانى نمایید و وعده‏ها و قولى که با خود داشتید را در ذهن خویش حاضر سازید.

 

5- از خود ارزندگی هاى نابجا و پفکى و شخصیت قائل شدن بیش از اندازه براى خود اجتناب ورزید و تنها هنجارها رارعایت کنید و لذا به سراغ رفتارهاى متواضعانه همانند تقدم در سلام، همنشینى مناسب با افراد پایین‏تر، ابراز اردت به کوچکترها، مصافحه و احوالپرسى با دیگران به خصوص طبقه پایین‏تر، تفریح و صحبت با دیگران  اقدام کنید.

 

6- ذکر«لا حول و لا قوه الا بالله» را زیاد بر زبان جارى سازید و سوره والعصر را زیاد بخوانید.

 

7- به هنگام احساس عصبانیت، سریع تغییر وضعیت و موقعیت دهید و از آن محیط دور شوید مثلاً اگر در منزل این حادثه رخ داد لباس پوشیده و منزل را ترک کنید.

 

8- در هنگام عصبانیت اگر ایستاده‏اید بنشینید و اگر نشسته هستید بخوابید.

 

9- وقتى که با امور عصبانیت آفرین مواجه هستید براى مدتى (حدود 10تا 15 دقیقه) راه دریافت هاى حسى خود را سد سازید مثلاً جلوى گوش خود را بگیرید و چشمان خود را ببندید و سر خود را پایین اندازید تا دریافت‏هاى عصبانیت راتحت کنترل شما در آیند و موجب تحریک بیشتر شما نشوند.

 

10- اگر رفتار و یا صفتى که در شخصى هست موجب عصبانیت شما شده است آن رفتار را شوخى تلقى کرده و به شکلى خود را از تیررس آنها دور در نظر بگیرید یعنى به گونه‏اى از مخاطب قرار گرفتن خویش در برابر رفتارهاى دیگران پرهیز کنید مثلاً از مشاهده کسى که فحش مى‏دهد با خود بگویید مخاطب او من نیستم و در این هنگام ازصحنه دور شده و راه دریافت‏هاى حسى را سد سازید تا بیشتر مورد هجوم قرار نگیرید.

 

11- براى توجیه رفتارهاى خلاف انتظارى که از دیگران سر مى‏زند توجیه مناسب داشته باشید و آنها را مقصر تلقى نکنید تا موجب شود به خود اجازه عکس العمل بدهید مثلاً بگویید خودم از این فرد بدتر رفتار مى‏کنم او اشتباه گرفته مقصر نیست اشتباه من باعث رفتار نامناسب او شده است.

 

12- به نظرات و عقاید دیگران احترام قائل شوید و به دیده احترام به آنها بنگرید و حتى محترمانه با آنها رفتارکنید.

 

13- به منظور تقویت اراده و حفظ سعه صدر از تفریحاتى همانند صحرانوردى، کوهنوردى، شنا، اسب سوارى، پیاده روى در صبح زود بهره گیرید.

 

14- در برخى کارهاى مهم با مشورت خواستن از دیگران تصمیمات خود را استحکام بخشید و از اقدامات عجولانه وخام بپرهیزید.

 

15- بیشتر با افراد حلیم  صبور و غیر عصبى معاشرت کنید و از دوستى و حرف شنوى افراد تند مزاج پرهیزکنید.

 

16- همیشه خودتان و رفتارتان را دوست و صحیح تلقى نکنید و احتمال خطا در کارهاى خود را بدهید.

 

17- سعى کنید به عنوان تمرین گاهگاهى با افرادى که سلیقه آنها را نمى‏پسندید برخورد کوتاه مدت داشته باشید و با صاحبان دیگر انظار مراوده کوتاه مدت داشته باشید.

18- موارد فوق را در برنامه‏اى منظم با درج موارد آن در یک جدول و نمره دادن به عملکرد خود و رعایت این امور سعى در تقلیل موارد تخلف داشته و همت خود به افزایش صبر و تحصیل سعه صدر معطوف بدارید.






:: موضوعات مرتبط: چطور به دانش آموزان یاد بدهیم به دیگران احترام بگذارند؟، چطور در مقابل رفتار ناشایست دیگران خوددار باشیم؟، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


مفهوم انتقادپذیری

 

هر فرد در طول حیات خود ممکن است بارها توسط دیگران مورد ارزیابی قرار گیرد. برخی از این ارزشیابی ها دارای جنبه های تشویقی و برخی دیگر منتقدانه است. انتقاد از دیگران در صورتیکه هوشمندانه انجام شود آثار بسیار مفیدی خواهد داشت، درغیر این صورت ممکن است با واکنش های منفی مختلف مواجه شود. این رفتار، هنری است که باید آموخت و بدون آگاهی از روش کاربرد آن زیان بار خواهد بود.

 

انتقاد درست آن است که ضمن تاکید بر نقاط قوت به نقاط ضعف فرد نیز اشاره کند و با ارایه راهکارهای مناسب برای رفع آن سخن به میان آورد. پذیرش انتقاد از دیگران بین طبقات مختلف متفاوت است. برای مثال در بیشتر مواقع انتقاد از سوی افراد یک خانواده قابلیت پذیرش بیشتری در مقایسه با سایرین دارد. به طور معمول ما در برابر قضاوت افراد بیگانه آسیب پذیری بیشتری داریم.

 

برخی از انواع انتقاد عبارتند از:

 

 

انتقاد سازنده:

این روش در بسیاری موارد می تواند جنبه ای سازنده و مثبت داشته باشد. اگر لحن انتقاد کننده دوستانه باشد بیشتر موثر واقع شده و شنونده بدون آنکه مورد حمله قرار گیرد از معایب خود مطلع می شود.

 

بی تردید برای هیچکس خوشایند نیست که بشنود" بد غذا میخورید" و یا "در لباس پوشیدن بد سلیقه هستید". برای آنکه انتقاد سازنده و موثر باشد منتقد باید مواردی را رعایت کرده و پرسشهایی را مطرح کند که هر یک از آنها در رساندن وی به هدف خود نقش مثبتی ایفا کند. این سئوالات می بایست محتوای اطلاعاتی را که لازم است مبادله شوند در برگیرد. همانگونه که گفتن و چگونه گفتن ارتباط نزدیکی با هم دارند، محتوا و شیوه انتقاد نیز بر هم تاثیر گذارند. در تعیین محتوای یک انتقاد باید ابتدا از خود پرسید که از چه رفتاری می خواهیم انتقاد کنیم؟

 

این روش می تواند بسیار مفید واقع شود، زیرا از به کاربردن جملات کلی و کلمات پوچ و آزاردهنده ای چون «همیشه همین کار را می کنی»، «هیچ وقت به موقع نمی آیی» و جملاتی از این قبیل جلوگیری می شود.

 

هنگامی که انتقاد از رفتار خاصی را با قاطعیت و به طور دقیق مطرح می کنیم برای انتقاد شونده این امکان را فراهم می سازیم که منظور ما را بدرستی درک کند. انتقادی که متوجه رفتار خاصی باشد می تواند منجر به گفتگویی دوجانبه شود تا اینکه به بحثی مبدل شود که حدود آن مشخص نیست.

 

انتقاد غیرمستقیم:

 

انتقاد می تواند به صورت غیرمستقیم بیان شود. برای مثال اگر طرف مقابل شما خصوصیت بدی داشته باشد، در خلال گفتگو به او بگویید «به نظر شما آدمهایی که دارای این خصوصیت اخلاقی هستند، غیرقابل تحمل نیستند؟» این شیوه انتقاد باعث می شود که یک حس هوشیاری در وی بیدار شود و وی متوجه شود که دارای چنین مشکلی است. حتماً این مثل را شنیده اید که می گوید «به در می گویند تا دیوار بشنود». این یک مثال متداول در فرهنگ ما برای ابراز همین موضوع است.

 

انتقاد تهاجمی و صریح:

رک بودن نشانه صراحت و صداقت است ولی همیشه برای مخاطب خوش آیند نیست بخصوص اگر خیلی ناپخته بیان شود. این نوع انتقاد نه تنها هیچ نوع سازندگی در بر ندارد بلکه شنونده را هم در موضع تدافعی قرار می دهد. بهتر است که انتقاد با بکارگیری یک سیاست درست انجام شود.

 

انتقاد همراه با تعریف و تمجید:

 

در این روش ابتدا می توان به تعریف و تمجید ویژگی های ارزشمند فردی که مورد انتقاد است پرداخت.برای مثال «تو دختر خیلی باهوشی هستی». پس از کاربرد یک مقدمه مناسب نظر انتقادی خود را بیان و سعی کنید آن را در پوششی از سخنان خوب و دلپذیر قرار دهید. البته منظور شما اصلاً تملق نیست بلکه نخست خصوصیات خوب او را گوشزد کرده و بعد انتقاد خود را ابراز داشته اید.

 

محکوم کردن:

گاهی بجای انتقاد همراه با راهنمایی، انتقاد کننده مخاطب را در یک دادگاه یک طرفه محاکمه و محکوم می کند. او به خود این حق را می دهد که در مورد دیگران اظهار نظر کرده و الگوی فکری خود را به وی تحمیل کند. اینگونه برخوردها نه تنها سازنده نیست، بلکه بسیار نامناسب است.

 

انتقاد دیرتر از موعد:

 

این گونه انتقادات، زمانی صورت می گیرد که هیچ کمکی به رفع مشکل نمی کند. به عبارت دیگر زمان برای جلوگیری از خطا وجود ندارد. بر هیچ کس پوشیده نیست که انتقاد در چنین زمانی برای جلوگیری از تکرار اشتباه بوده و اگر تشخیص داده شود که تاثیری در آینده نخواهد داشت، بهتر است هیچگاه ابراز نشود.

 

انتقاد دیرتر از موعد

 

انتقاد از دیگران در صورتیکه هوشمندانه انجام شود آثار بسیار مفیدی خواهد داشت

 

 

 

بفرمایید انتقاد

هر آدمی در زمان زندگی خود ممکن است بارها توسط دیگران مورد ارزیابی قرار گیرد. برخی از این ارزشیابی ها دارای جنبه های تشویقی و برخی دیگر منتقدانه است. انتقاد از دیگران در صورتیکه هوشمندانه انجام شود آثار بسیار ارزنده ایی خواهد داشت، درغیر این صورت ممکن است با واکنش های منفی مختلف مواجه شود. این رفتار، هنری است که باید آموخت و بدون آگاهی از روش کاربرد آن زیان بار خواهد بود.

 

پذیرش انتقاد از دیگران بین طبقات مختلف متفاوت است. برای مثال در بیشتر مواقع انتقاد از سوی افراد یک خانواده قابلیت پذیرش بیشتری در مقایسه با سایرین دارد. به طور معمول ما در برابر قضاوت افراد بیگانه آسیب پذیری بیشتری داریم. برخی از انواع انتقاد عبارتند از:

 

شیوه درست انتقاد کردن

 

 

رعایت نکات زیر می تواند در زمان انتقاد بسیار یاری دهنده باشد :

- آیا رفتار مورد انتقاد را می توان تغییرداد؟

- آیا شخص مورد انتقاد قرار گرفته علاقمند به شنیدن آن است؟

- احتمال قبولی طرف انتقاد شونده چقدر است؟

- از انتقاد شونده سئوال کنید آیا منظور شما را درک کرده است؟

- به فرد انتقاد شونده تفهیم کنید که انتقادتان بازتاب ساده عقیده شماست.

- از انتقاد تحکم آمیز دوری کنید،زیرا اینگونه انتقادها بلافاصله فرد را در موضع دفاعی قرار می دهد.

- سعی کنید انتقاد را به صورت نگرش شخصی خود به موضوع بیان کنید و کوشش کنید او را به شیوه نگرش خود کنجکاو کنید.

- موضوع را طولانی و انتقاد را به سخنرانی تبدیل نکنید زیرا شنونده را خسته و بی حوصله می کند.

- انتقاد را در زمان و مکان مناسب ابراز کنید نه در لحظه ای که طرف مقابل آمادگی شنیدن آن را ندارد. اول صبر کنید تا مخاطب در آرامش و خونسردی قرار گیرد تا ایرادی که از او می گیرید موثر واقع شود.

- با توجه به سطح دانش مخاطب انتقاد را بیان کرده تا برای مخاطب قابل درک باشد. نمی توان از یک روش برای تمامی افراد استفاده کرد.

- وقتی انتقاد می کنید کوشش کنید بدون سوء نیت بوده و فقط به منظور کمک و راهنمایی باشد.

- با مشکلات و احساسات فرد مقابل همدلی کنید.

- بهتر است انتقاد حضوری و بدون واسطه باشد و از انتقاد کردن غیرمستقیم بپرهیزید.

- برای حفظ آبروی اشخاص، از انتقاد و نصیحت کردن فرد در حضور دیگران خودداری کنید.






:: موضوعات مرتبط: مفهوم انتقاد پذیری، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


احترام و بزرگ داشتن یکدیگر

 

بعضی از افراد به هیچ کس اعتماد ندارند بلکه به همه بدبین و بدگمانند عده‏ای هم کاملاً بر عکس این دسته‏اند کدام یک از این دو نگرش صحیح است؟ جواب این است که نه خوش گمانی مطلق، درست است و نه بد گمانی مطلق، بلکه شیوه درست آن است که در رفتار خود با مردم به آنان احترام بگذاریم. برای همکاری با هر انسانی پیش از هر چیز باید به او احترام بگذاریم. هیچ انسانی حاضر نمی‎شود برای دست یافتن به چیزی از حیثیت و احترام خود مایه بگذارد حتی کودکان برای خود احترام و کرامت قایلند و انتظار دارند که مردم با آنان با این دید رفتار کنند.

 

برای به دست آوردن دل مردم باید از اعتقاد به بزرگی و برتری خود بر دیگران چشم بپوشیم و خود را یکی از آنان و همردیف ایشان بدانیم. مردم طبعاً کسی را که به آنان اعتماد به نفس بدهد دوست دارند و از کسی که این اعتماد را از آنها سلب کند متنفرند. بنابراین، آن دوستی که بر اساس احترام متقابل استوار نباشد دوستی پایان پذیر و ازهمان آغاز محکوم به شکست است.

 

از امور قطعی که در خور شک و تردید نیست آن است که اگر انسان به دیگران احترام بگذارد دیگران نسبت به وی احترام خواهند گذاشت و اگر به آنها اهانت کند مورد اهانت آنان قرار خواهد گرفت.

 

از این رو از پیامبر خدا(ص) و ائمه اهل بیت(ع) روایاتی در لزوم بزرگداشت دوست، اکرام و احترام او وارد شده است تا از این راه روابط آنها تحکیم و دلها تصفیه و بردوستی و برادری آنها افزوده گردد.

 

پیامبر خدا(ص) می‎فرماید: هرکس برادر مؤمنش را احترام کند خداوند را احترام کرده و چه گمان دارید درباره کسی که خدا را احترام کرده خداوند با او چه کاری خواهد کرد.

 

مردم با کسی که به آنان احترام بگذارند و نسبت به ایشان ابزار توجه و قدردانی کند انس و الفت می‎گیرند، زیرا هر انسانی هراندازه هم مقام و موقعیت داشته باشد بازهم خود را دوست دارد و لذا در جستجوی کسی است که از او قدردانی کند و نسبت به وی اعتماد و اطمینان نشان دهد.

 

بسیاری از مردم با استفاده از روش احترام نهادن به طرف مقابل به نتایج مثبتی رسیده‏اند و هر انسانی می‎تواند این موضوع را تجربه کند.

 

ممکن است بپرسید که چگونه به مردم احترام گذاریم؟ و چگونه نشان دهیم که به آنان توجه و اهتمام داریم؟ در جواب باید گفت هر انسانی دارای خصلت یا رفتار و یا بعدی شایسته ستایش و تمجید است. وظیفه شما این است که این جنبه‏های خوب را بیابید و او را به سبب داشتن آنها تمجید کنید. در زمینه رفتار انسانی یک اصل مهم برای جلب مردم وجود دارد و آن این است که همیشه کاری کن تا اشخاص دیگر به اهمیت خود پی ببرند و خود را در نظر تو مهم احساس کنند. دستیابی به این اصل مهم هنگامی میسر است که به سطح سخن پیامبر خدا(ص) ارتقا یابیم که فرمود: آنچه برای خود دوست داری برای برادرت نیز دوست بدار و دست بر سر هرکه می‎خواهی بگذار و برای او همان را بخواه که برای خود می‎خواهی.

 

بهترین مردم کسی است که به دیگران بدون کمترین چشمداشتی احترام گذارد؛ درست مانند پیامبران که به مردم بی آن که انتظار احترامی از آنان داشته باشند احترام می‎گذارند و بی آنکه توقع پاداشی داشته باشند به آنان بذل و بخشش می‎کردند. شعار همه پیامبران این بوده است: بگو هیچ پاداشی از شما نمی‎خواهم.(سوره انعام ایه 90).

 

آیا کسی که به شما چیزی می‎دهد بی آن که به انتظار پاداشی داشته باشد دوستی خود را بر شما تحمیل نمی‎کند؟ به کسی که چنین کند علی رغم میل خود، به او عشق می‏ورزید و این نهایت نیکی در حق اوست. حدیث شریفی می‎فرماید به هر که می‎خواهی خوبی کن، در این صورت بر او فرمانروا خواهی شد. امام صادق(ع) نیز می‏فرماید: مؤمن با هر که روبه رو شود می‎گوید او بهتر و با تقواتر از من است. و می‎افزاید هرگاه با بهتر از خود مواجه شود در برابرش فروتنی می‎کند و هرگاه با بدتر و پایین‏تر از خود برخورد کند با خود می‎گوید شاید در ظاهر بد و در باطن خوب است. اگر چنین کند سرور مردم روزگار خویش می‎گردد.

 

بعضی از مردم نه تنها به دیگران احترام نمی‎گذارند، بلکه آنها را تحقیر نیز می‎کنند در صورتی که اسلام تحقیر مردم و اهانت به آنان را حرام کرده و در حدیثی آمده کسی که دین خود را سبک شمارد همان است که برادرانش را تحقیر می‎کند، زیرا چنین شخصی در واقع مردم را تحقیر نمی‎کند بلکه دین خود را که مایه اتحاد و اجتماع مردم با اوست کوچک می‏شمارد.

 

نتیجه آن که برای به دست آوردن دوستان زیاد باید بیاموزیم که چگونه خواه در مسائل بزرگ و پراهمیت یا در امور کوچک و کم اهمیت به مردم احترام بگذاریم. بنابراین می‎توان نتیجه گرفت که نخستین گام برای جلب مردم به خود و افزودن شمار دوستان احترام نهادن به همگان است.

 

دومین گام فروتنی و دوری از تکبر است. چه بسیار انسان‏هایی که تکبر پیشه کردند و با تفاخر و غرور بر زمین گام برداشتند چنان که گویی زمین را خواهند شکافت یا سر برکوه‏ها خواهند سایید اما دست روزگار آنان را واژگون و نابود کرد با چنین وضعی تکبر چه معنا دارد؟

 

( برگرفته از مقاله خبرگزاری مهر 

 دست دادن

شناسهٔ خبر: 1774683 - سه‌شنبه ۵ دی ۱۳۹۱ - ۰۸:۱۲

دین و اندیشه)

 






:: موضوعات مرتبط: احترام و بزرگ داشتن یکدیگر، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


آموزش احترام به کودکان

آموزش احترام به کودکان

راه های مختلفی وجود دارد تا از طریق آن به کودکان یاد بدهیم که چطور به سایرین احترام بگذارند. والدین عادت دارند همه چیز را به فرزندانشان امر کنند: "همانطور که من می گویم باید رفتار کنی"، "باید به مادرت احترام بگذاری." و .... در واقع، والدین میتوانند دستورات خود را به کودکان تحمیل کنند، اما نمی توانند آنها را به احترام گذاشتن امر کنند. ما می توانیم فرزندانمان را وادار کنیم آنطور که ما می خواهیم رفتار کنند، اما نمی توانیم مجبورشان کنیم که به ما و بقیه مردم احترام بگذارند. احترام را باید به دست آورد.احترام فقط با خوب و مهربان بودن به دست نمی آید. البته خوب بودن هیچ اشکالی ندارد، اما پدر یا مادری که با خوبی و مهربانی بیش از حد با فرزندانش رفتار می کند، مطمئناً فرزند یکدنده و سخت گیری بار خواهد آورد. کسب احترام به چیزی فرای خوب و مهربان بودن صِرف نیاز دارد.ترفند دیگری برای کسب احترام وجود دارد: والدین سعی می کنند با گوشزد کردن خطاهای فرزندانشان باعث شوند آنها بهتر رفتار کنند. این اصلاً روش مناسبی نیست. کودکان وقتی احساس میکنند از آنها انتقاد شده و طرد شده اند، هیچ انگیزه ای برای بهتر شدن ندارند. وقتی کودکان مورد انتقاد قرار می گیرند، به جای اینکه بهبود یابند، سعی می کنند خودشان یا دیگران را محکوم کنند.

http://www.porseshemehr18adab.loxblog.com



:: موضوعات مرتبط: آموزش احترام به کودکان، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


چرا از نقد می ترسیم؟

چرا از نقد می ترسیم؟

شاید برای شما هم اتفاق افتاده که درباره چیزی، یا کسی نقدی و نظری دوستانه داشته باشی( یا به قول خودمان نقد سازنده) اما با عکس العمل‌های غیر منتظره‌، عجولانه، عصبی و گاه توهین آمیز طرف مقابل مواجه می‌شوی( که نمونه‌های زیادی از این موضوع و در تالارهای گفتگو و وبلاگها خصوصا سایتهایی که عنوان علمی رو یدک می‌کشن شاهدیم) و به جای گفتگوی سازنده و بحث و تبادل نظر علمی و پرسش از چرایی این طرز فکر ( که چرا خلاف دیدگاه دلخواه ما یا نظر رسمی و مشهور است؟) و احیانا بیرون آوردن منتقد از اشتباه، او را به باد ناسزا و تمسخر و تحقیر و توهین می‌گیرند؟

به نظر شما چرا بعضی از ما ایرانیها( که البته کم هم نیستند) از انتقاد فراری هستیم و انتقاد و نقد را در هر شکل و نوع آن سرکوب می‌کنیم؟

مگر الگوی ما ائمه معصومین علیهم السلام  اسوه‌های صبر و بردباری و متانت و تحمل نیستند؟

 

سرنوشت منتقد

مگر سیره روش رهرو حقیقی آنان رهبر معظم انقلاب چیزی جز این است؟

چرا فکر می‌کنیم همه باید مثل ما فکر کنند و بیاندیشند؟

اصولا اگر انتقاد و نقد نبود آیا تمدن بشری تا اینجا از اینهمه شکوفایی علمی و صنعتی بر خوردار می‌شد؟(هر چند همه این پیشرفتها ایده آل ما نیست و معایب فراوانی هم دارد) 

اشکال کار کجاست؟

نظر شما چیه؟

منتظر دیدگاههای زیبای دوستان هستم!






:: موضوعات مرتبط: چرا از نقد می ترسیم؟، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


روش های تحمل دیگران

از مسائل مهمی که برای همه ما در همه جا مطرح است ، بحث تحمل یکدیگر است . در خانواده ، محیط کار ، مدرسه و ... درباره این موضوع راه کار هایی وجود دارد که میزان تحمل و احترام افراد نسبت به یکدیگر را بیشتر میکند که در این متن به برخی از آنها اشاره خواهد شد : 

 

_ رعایت احترام به حقوق دیگران : با احترام گذاشتن به حقوقی  که افراد نسبت به ما دارند ، میتوانیم انها را بیشتر به سمت خود جذب کرده و بیشتر با هم باشیم . 

_ خوش رویی و خوش برخوردی : این مورد نیز در احترام نسبت به یکدیگر موثر است زیرا خوش اخلاقی یکی از روش هایی است که عکس العمل خوبی به همراه دارد . 

_ کم کردن توقعات نسبت به دیگران : با رعایت کردن حدود انتظارات و توقعات از یک دگیر ، میتوانیم کاری کنیم که تنش ها و درگیری های جزئی از ما دور باشد . 

 _ تحمل انتقاد : انتقاد پذیری و همان گونه که کمی قبل تر عرض کردیم ، خوش برخوردی البته نسبت به انتقادات ، باعث میشود که بیشتر به احترام بگذاریم . 

_ بخشندگی و سخاوتمندی : سخاوتمندی و بخشش از مواردی است که باعث میشود دیگران بیشتر به ما اعتماد کنند و بدین ترتیب ، ما بیشتر به هم نزدیک شده و یکدیگر را تحمل کنیم . 

_ شوخ طبعی : شوخ طبعی نیز گاهی وقت ها اثرات مثبتی بر روی افراد دارد . به طرزی که اگر افراد پیش هم به خنده و شادی وقت بگذرانند ، میتوانند مدت زمان بیشتری را پیش هم باشند و یکدیگر را تحمل کنند و به هم احترام بگذارند . 


نويسنده : سهیلا کوزه گران


چطور به دانش آموزان یاد بدهیم به دیگران احترام بگذارند؟

 

 

چطور به دانش آموزان یاد بدهیم به دیگران احترام بگذارند؟

به نظر من بهترین سیاست در احترام گذاشتن به دیگران خلاصه می شود ، نمی توان هیچ حسابی روی سلیقه افراد باز کرد؛ اما به هر حال در زندگی شخصی ادب، ملاحظه، و احترام همیشه بهترین انتخاب ها در زمان رفتار کردن با دیگران حساب می شوند.

 

ادب و مراعات حقوق دیگران سبب می شود شما فرد قدرتمندی جلوه کنید. ما دوست داریم که دیگران ما را صمیمانه دوست بدارند، با ما درست رفتار کنند و برایمان ارزش و اهمیت قائل شوند، اما در عین حال باید در نظر داشت که همه ما انسان هستیم و هیچ گاه نمی توانیم 100% کامل باشیم و این امکان وجود دارد که در برخوردهایمان با دیگران دچار خطا و یا اشتباه شویم.  اما به هر حال هر چقدر به دیگران محبت کرده و با آنها مؤدبانه برخورد کنیم به همان میزان آنها به ما محبت کرده و ما را مورد احترام خود قرار می دهند.

 

راه های مختلفی وجود دارد تا از طریق آن به کودکان یاد بدهیم که چطور به سایرین احترام بگذارند.

 

احترام به معنای احساس ارزش و اعتبار برای کسی است و خود فرد آن را به دست می آورد. بااینکه همه ی انسانها شایسته احترام هستند، اما متاسفانه حقیقت این است که برخی از افراد قادر به کسب این احترام نیستند. البته راه های مختلفی وجود دارد که شما می توانید خود را در موقعیت هایی قرار دهید که احترامی را که سزاوار آن هستید به دست آورید. مهمترین عوامل در این زمینه احترام گذاشتن به دیگران، احترام گذاشتن به خودتان، داشتن اعتماد به نفس، نترسیدن از تصمیم گیری، و خوب لباس پوشیدن است. این عوامل به شما کمک می کند تا احترامی را که شایسته شماست کسب کنید.

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: چطور به دانش آموزان یاد بدهیم به دیگران احترام بگذارند؟، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


گالری عکس



:: موضوعات مرتبط: ، گالری عکس، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


روش های تحمل اطرافیان

 

 

از مسائل مهمی که برای همه ما در همه جا مطرح است ، بحث تحمل یکدیگر است . در خانواده ، محیط کار ، مدرسه و ... درباره این موضوع راه کار هایی وجود دارد که میزان تحمل و احترام افراد نسبت به یکدیگر را بیشتر میکند که در این متن به برخی از آنها اشاره خواهد شد : 

 

_ رعایت احترام به حقوق دیگران : با احترام گذاشتن به حقوقی  که افراد نسبت به ما دارند ، میتوانیم انها را بیشتر به سمت خود جذب کرده و بیشتر با هم باشیم . 

_ خوش رویی و خوش برخوردی : این مورد نیز در احترام نسبت به یکدیگر موثر است زیرا خوش اخلاقی یکی از روش هایی است که عکس العمل خوبی به همراه دارد . 

_ کم کردن توقعات نسبت به دیگران : با رعایت کردن حدود انتظارات و توقعات از یک دگیر ، میتوانیم کاری کنیم که تنش ها و درگیری های جزئی از ما دور باشد . 

 _ تحمل انتقاد : انتقاد پذیری و همان گونه که کمی قبل تر عرض کردیم ، خوش برخوردی البته نسبت به انتقادات ، باعث میشود که بیشتر به احترام بگذاریم . 

_ بخشندگی و سخاوتمندی : سخاوتمندی و بخشش از مواردی است که باعث میشود دیگران بیشتر به ما اعتماد کنند و بدین ترتیب ، ما بیشتر به هم نزدیک شده و یکدیگر را تحمل کنیم . 

_ شوخ طبعی : شوخ طبعی نیز گاهی وقت ها اثرات مثبتی بر روی افراد دارد . به طرزی که اگر افراد پیش هم به خنده و شادی وقت بگذرانند ، میتوانند مدت زمان بیشتری را پیش هم باشند و یکدیگر را تحمل کنند و به هم احترام بگذارند . 

 



:: موضوعات مرتبط: روش های تحمل اطرافیان، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


اخلاق از دیدگاه پیامبر مکرم اسلام

 

 

چه كسی می‌تواند نقش «غضب» را در حیات انسان انكار كند؟ آیا هنگامی كه حقوق فردی مورد تجاوز قرار می‌گیرد اگر تمام قدرت‌های ذخیره وجود او در پرتو غضب بر افروخته نگردد چگونه ممكن است در حال خونسردی از حقوق خویش دفاع كند؟ اما همین خشم و غضب اگر از محورهای اصلی خود منحرف گردد و مهار آن از دست عقل رها شود انسان را به صورت حیوان درنده‌ای بیرون می‌آورد كه حد و مرزی نمی‌شناسد.  پس از این كه ویژگی اخلاق را مورد بررسی قرار دادیم اینك به گفتارهای رسول اكرم در این خصوص توجه فرمایید:

1-بعثت لا تمم حسن الخلق؛ من برای تكمیل خوبی‌های اخلاق مبعوث شده‌ام.

2 -اكمل المومنین ایماناً احسنهم خُلُقاً؛ كامل‌ترین مومنان از نظر ایمان كسی است كه اخلاقش از همه بهتر باشد.

3-إن اثقل شی یوضع فی میزان المومن یوم القیامه خلق حسنٌ؛ روز قیامت سنگین‌ترین چیز در ترازوی مومن اخلاق خوب خواهد بود.

4-إنّ من خیاركم احسنكم اخلاقاً؛ بهترین شما كسی است كه دارای بهترین اخلاق باشد.

5-عن رجل من مزینه قال: قالوا یا رسول الله! ما خیر ما اُعطی الانسان؟ قال: الخُلق الحَنَنُ؛ مردی از قبیله مزینه روایت می‌كند كه بعضی از اصحاب اظهار داشتند: ای رسول خدا! بهترین چیزی كه به الانسان عطا شده چیست؟

فرمودند: اخلاق نیكو.

از عائشه روایت شده كه از رسول اكرم شنیدم كه فرمودند:

انسان مومن، با اخلاق خوب خود، به مرتبه و مقام كسانی می‌رسد كه شب‌ها نماز نافله می‌خوانند و روزها همیشه روزه می‌گیرند.

6- عن عائشه قالت: سمعت رسول اللهصلی الله علیه یقول: إنّ المومن لیُدركُ بحسن خُلُقه درجه قائم الیل و صائم الانهار.

از عائشه روایت شده كه از رسول اكرم شنیدم كه فرمودند:

انسان مومن، با اخلاق خوب خود، به مرتبه و مقام كسانی

می‌رسد كه شب‌ها نماز نافله می‌خوانند و روزها همیشه روزه می‌گیرند.

7-عن معاذٍ قال: كان آخر ما وصّانی به رسول اللهصلی الله علیه حین وضعت رِجلی فی الغَوْزِ أن قال: یا معاذ! أحسن خلقك للناس؛ از حضرت معاذ بن جبل روایت است كه آخرین وصیت آن حضرت هنگامی كه پا در ركاب اسب گذاشته بودم این بود كه اخلاق خود را برای مردم نیك بگردان.

در پرتو این احادیث، به خوبی می‌توان درك كرد كه اخلاق از دیدگاه اسلام چه ارزشی دارد ولی متاسفانه امروز عموم مسلمانان به جای خود، افراد متدین و كسانی كه به عبادت نوعی اهمیّت قایل‌اند، آنان نیز درباره اخلاق بسیار بی‌تفاوت به نظر می‌رسند، بعضی چنین می‌پندارند كه عمل كردن به تمام احكام فقط برای كسانی لازم است كه می‌خواهند خیلی به درجه كمال دست یابند اما برای نجات، نماز و روزه كافی‌اند، در صورتی كه این پندار اشتباه است زیرا همچنان كه نماز و روزه باعث نجات از عذاب الهی هستند. اختیار نمودن اخلاق خوب و دوری از اخلاق بد نیز برای این هدف ضروری است.

تربیت اخلاقی از چنان حساسیتی برخوردار است كه نبی مكرم اسلام مجاهد واقعی شخصی را معرفی می‌كند كه با رذایل اخلاقی به مبارزه برمی‌خیزد.

«المجاهد من جاهد نفسه.»

مولای روم دراین باره چه زیبا می‌سراید:

ای شهان كشتیم ما خصم برون

ماند خصمی زوبتر در اندرون

 

كشتن این، كار عقل و هوش نیست

شیر باطن سخره خرگوش نیست

 

قد رجعنا من جهاد الاصغریم

با نبی اندر جهاد اكبریم

 

سهل شیری دان كه صنم را بشكند

شیر آن را دان كه خود را بشكند

 

آری! مواجه با رذایل اخلاقی یك جهاد ابدی و پایان ناپذیر است، یك مرد داخلی كه به مراتب از نبرد خارجی خطرناك‌تر می‌باشد و شكست در آن ذلت و زبونی با خود به همراه دارد.

لازم به یاد آوری است كه بدون ایمان، اخلاق یا هر عمل دیگر، هیچ گونه ارزش و اعتباری ندارند. ایمان برای هر عمل به منزله روح و جان است اگر شخصی بدون این كه بر ادّله و رسول او ایمان داشته باشد؛ اما از اخلاق خوب برخوردار بود این اخلاق، اخلاق حقیقی نیست بلكه صورت اخلاق است كه فاقد هر گونه ارزشی به نزد خداوند است.

 

اخلاق بد نوعی بیماری است

وجود انسان مركب از نیروهای متضادی است از سویی هوس‌های سركش و غرایز و امیال حیوانی او را به طغیان، تعدی نسبت به حق همنوعان، هوسبازی دروغ و خیانت دعوت می‌كنند و از طرفی نیروی عقل و ادراك، عواطف انسانی و وجدان او را به عدالت، نوع دوستی، پاكدامنی، درستكاری و تقوی فرامی‌خوانند.

همانطور كه در ساختمان جسم انسان یك عضو بی‌مصرف و بی‌كار آفریده نشده در ساختمان روح و جان او نیز هر غریزه و انگیزه‌ای نقش حیاتی دارد و تنها در صورت انحراف از وضع طبیعی و بر هم خوردن تعادل به صورت‌های خطرناك و كشنده بیرون می‌آیند.

كشمكش این نیروها در همه انسان‌ها وجود دارد و پیروزی نسبی یكی از این عوامل موجب می‌شود كه افراد از نظر ارزش‌های انسانی در سطوح كاملاً مختلفی باشند، گاهی از مقرب‌ترین فرشتگان بالاتر و زمانی از خطرناك‌ترین درندگان پست می‌شود.

ولی نكته‌ای كه در اینجا لازم است به آن توجه شود این است كه غرایز و امیال و شهوات به صورت اصلی و طبیعی و متعادل نه تنها زیانبخش نیستند، بلكه وسایل ضروری ادامه حیات خواهند بود.

به عبارت دیگر، همانطور كه در ساختمان جسم انسان یك عضو بی‌مصرف و بی‌كار آفریده نشده در ساختمان روح و جان او نیز هر غریزه و انگیزه‌ای نقش حیاتی دارد و تنها در صورت انحراف از وضع طبیعی و بر هم خوردن تعادل به صورت‌های خطرناك و كشنده بیرون می‌آیند.

مثلاً چه كسی می‌تواند نقش «غضب» را در حیات انسان انكار كند؟ آیا هنگامی كه حقوق فردی مورد تجاوز قرار می‌گیرد اگر تمام قدرت‌های ذخیره وجود او در پرتو غضب برافروخته و بسیج نگردد چگونه ممكن است در حال خونسردی از حقوق خویش دفاع كند؟ اما همین خشم و غضب اگر از محورهای اصلی خود منحرف گردد و مهار آن از دست عقل رها شود انسان را به صورت حیوان درنده‌ای بیرون می‌آورد كه هیچگونه حد و مرزی را به رسمیت نمی‌شناسد .

بنابراین همان طور كه به هم خوردن تعادل جسمی همیشه با عوارض ناگواری همراه است كه نام بیماری به آن می‌دهند، به هم خوردن تعادل قوای روحی و غرایز و امیال نیز یك نوع «بیماری روحی» محسوب می‌گردد كه علمای اخلاقی به آن «بیماری قلب» می‌گویند.

 

هشدار قرآن و حدیث از اخلاق بد

در قرآن مجید و احادیث نبوی مانند نماز و روزه بر اخلاق خوب بسیار تاكید شده است و همان طور كه متخلفین از عبادات به عذاب تهدید شده‌اند به آدم‌های بداخلاق نیز به شدت هشدار داده شده است. مثلاً بخل یك بیماری اخلاقی است، خداوند درباره آن می‌فرمایند: "ولا یحسبن الذین یبخلون بماء آتاهم ادلما من فضله هو خیراًَ لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة" (آل عمران/ 180) ؛ آنان كه نسبت بدانچه خداوند از فضل خود بدیشان عطا كرده است بخل می‌ورزند گمان نكنند كه این كار برای آنان خوب است و به سود ایشان می‌باشد، بلكه این كار برای آنان بد است و به زیان ایشان تمام می‌شود. در روز قیامت همان چیزی كه بدان بخل ورزیده‌اند طوق (سنگین اسارت بر گردن) ایشان می‌گردد.

همین طور در سوره همزه كسانی كه مال را بیش از حد دوست می‌دارند و بر دیگران طعنه جویی و عیب ورزی می‌كنند به عذاب دوزخ تهدید شده‌اند!

پیامبر اكرم در حدیثی درباره همسایه سه بار قسم خورده چنین فرموده‌اند: «والله لایومن، و الله یومن و الله یومن، قیل من یا رسول الله؛ قال الذی لا یامن جاره بوائقه»؛ قسم به خدا مومن نیست، قسم به خدا مومن نیست، قسم به خدا مومن نیست، پرسیده شد چه كسی ای رسول خدا؟ فرمودند: كسی كه همسایه‌اش از اذیت و آزار او در امان نباشد.

ویل لكل همزة لمزة. الذی جمع مالاً و عدّده. یحسب انّ ما له اخلده. كلاً لینبذن فی الحطمه" ؛  وای به حال هر كه عیب‌جو و طعنه زن باشد، همان كسی كه دارائی فراوانی را گرد می‌آورد و آن را بارها و بارها می‌شمارد، آخر گمان می‌برد كه دارایی‌اش به او جاودانگی می‌بخشد، هرگز چنین نیست او بدون شك به خرد كنند ه و درهم شكننده پرت می‌گردد و فرو انداخته می‌شود.

ملاحظه بفرمایید در آیات فوق فقط به خاطر اخلاق سوء وعید دوزخ بیان شده است. همین طور در احادیث نبوی، راجع به بعضی اخلاق سوء وعید بسیار شدید ذكر شده است مثلاً درباره تكبر فرموده است: « ولا یدخل الجنة من فی قلبه مثقال ذرة من كبر» ؛ كسی كه ذره‌ای تكبر در دلش باشد، وارد بهشت نخواهد شد.

در باره دورویی ارشاد رسول گرامی این است: «تجدون شر الناس یوم القیامة ذا الوجهین یاتی هولاء بوجه و هولاء بوجه»؛ بدترین انسان روز قیامت آدم دو رو خواهد بود كسی كه در برخورد با افراد تغییر چهره می‌دهد.

درباره عدم ترحم می‌فرماید: «لا یرحم الله من لا یرحم الناس» خداوند بر شخصی كه بر مردم رحم نمی‌كند، رحم نكند، در این حدیث كلمه «الناس» به صورت عام ذكر شده كه شامل مومن، كافر، متقی و فاجر می‌شود. بدون تردید، رحم و كرم حق همه انسان‌هاست، البته برای كافر و فاسق عطوفت راستین فقط در این است كه از انجام كفر و فسق آنان ناراحت و نگران نبوده و در تلاش حفاظت آنان- دفع كفرو فسق - باشیم.

در پاره‌ای از روایات آدم بداخلاق غیر مومن خوانده شده است.

رسول مكرم اسلام سوگند خورده و می‌فرماید: «و الذی نفس بیده لا یومن عبد حتی عیب لاخیه ما یحب نفسه»؛ قسم به ذاتی كه جانم در دست اوست انسان مومن نمی‌شود مگر این كه برای برادرش چیز را بپسندد كه برای خود می‌پسندد .

در حدیثی درباره همسایه سه بار قسم خورده چنین فرموده‌اند: «والله لایومن، و الله یومن و الله یومن، قیل من یا رسول الله؛ قال الذی لا یامن جاره بوائقه»؛ قسم به خدا مومن نیست، قسم به خدا مومن نیست، قسم به خدا مومن نیست، پرسیده شد چه كسی ای رسول خدا؟ فرمودند: كسی كه همسایه‌اش از اذیت و آزار او در امان نباشد.

در محتوای این احادیث باید فكر نمود گناهانی كه درباره آنان تهدید بیان شده و مرتكب آن محكوم به بی‌ایمانی شده از قبیل اخلاق بد هستند. اخلاقیات از چیزهای اضافی نیستند كه فقط برای تحصیل ثواب بیشتر لازم باشند. بلكه موجب نجات از عذاب جهنم و از شرایط مسلمان بودن هستند به ویژه آن دسته از اخلاق كه در قرآن كریم درباره آنها زیاد تاكید شده است مانند:

صبر، توكل، راستگویی، امانتداری، وفا به عهد، اخلاص، محبت كامل به خدا و پیامبر، خیر خواهی نسبت به دیگران، حسن ظن به دیگران، عیب پوشی، رحم ، عفو و گذشت ، فرو بردن خشم، سخاوت، عدل و انصاف، تواضع و فروتنی ...

 


:: موضوعات مرتبط: اخلاق از دیدگاه پیامبر مکرم اسلام، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


پرسش مهر 96

 

پرسش مهر رئیس جمهور از دانش آموزان

رییس جمهور همزمان با نواختن زنگ سال تحصیلی 96-97 پرسش مهر این سال تحصیلی را اعلام کرد. در پرسش مهر امسال حجت الاسلام حسن روحانی، وی از دانش آموزان سوال کرد:در محیط مدرسه تحمل افکار دیگران، احترام به افکار دیگران و اخلاق و ادب را چگونه تمرین کنیم؟



:: موضوعات مرتبط: پرسش مهر 96، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


دفتر اشعار

 

 

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 50 بیت از ابیات زیبا را در مورد ادب برای شما تهیه نماییم.

از خدا خواهیم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد

شعر در مورد ادب

از ادب پرنور گشته‌ست این فلک

وز ادب معصوم و پاک آمد ملک

بد ز گستاخی کسوف آفتاب

شد عزازیلی ز جرات رد باب

شعر در مورد ادب و تواضع

با ادب باش که تکلیف جوانان ادب است

فرق  مابین بنی آدم وحیوان  ادب است

شعر در مورد ادبیات بومی

راحتِ روح زنان،زینت مردان ادب است

باادب باش که سرمایه ی خوبان ادب است

شعر در مورد ادبیات بومی ایران

باادب باش که اندرهمه جا یابی راه

در قیامت نشود روی سفید تو سیاه

همچویوسف به سرتخت برآیی ازچاه

باادب باش که سرمایه ی خوبان ادب است

شعر در مورد ادبیات

آیه آیه همه  جا سوره ی قرآب ادب است

گرتو خواهی که دلت دردوجهان شادشود

هه کس از سخنت خرم و دل شاد  شود

خاطرت یک سره از رنج و غم آزاد شود

شعر در مورد ادبیات فارسی

باادب باش که سرمشق جوانان ادب است

آیه آیه همه جا  سوره ی قرآب ادب است

بی ادب میشود از فیض الهی  محروم

خویش رامیکندازجهل و شقاوت معدوم

شعر در مورد ادبیات ایران

از احادیث و روایات به ما شد  معلوم

شرف و منزلت مرد سخندان ادب است

آیه آیه همه جاسوره ی قرآن ادب است

گشت ازعلم وادب،مذهب اسلام ، عیان

شعر در مورد ادب و تربیت

شرح این مسئله امروز نگنجد به بیان

«خوش بودگرمحک تجربه آیدبه میان »

محک خالص کافر ز مسلمان ادب است

آیه آیه همه جاسوره ی قرآن ادب است

شعر در مورد ادبیات بومی شیراز

بی‌ادب محروم گشت از لطف رب

بی‌ادب تنها نه خود را داشت بد

بلکه آتش در همه آفاق زد

مائده از آسمان در می‌رسید

شعر کودکانه در مورد ادب و تواضع

بی‌شری و بیع و بی‌گفت و شنید

درمیان قوم موسی چند کس

بی‌ادب گفتند کو سیر و عدس

منقطع شد خوان و نان از آسمان

شعر درباره ادب و تواضع

ماند رنج زرع و بیل و داس‌مان

باز عیسی چون شفاعت کرد حق

خوان فرستاد و غنیمت بر طبق

مائده از آسمان شد عائده

چون که گفت انزل علینا مائده

باز گستاخان ادب بگذاشتند

چون گدایان زله‌ها برداشتند

شعر کودکانه درباره ادب و تواضع

از ستمگر چه ممكن است ادب

شعله را بجيب پا بهواست

شعری در مورد ادب و تواضع

حافظ به ادب باش كه واخواست نباشد

گر شاه پيامي به غلامي نفرستاد

شعر کوتاه در مورد ادب و تواضع

در حقايق و گنجينه ادب قفل است

 كليد فتح به كنج فنا تواني يافت

یک شعر در مورد ادب و تواضع

باريابي چو بخاك در صاحب نظران

چين دامان ادب كن خط پيشاني را

شعر و داستان در مورد ادب و تواضع

از بي ادبي كسي به جائي نرسيد

درّيست ادب به هر گدائي نرسيد

شعری درباره ادب و تواضع

با چنين در ماندگي ، از ماه و پروين بگذريم

گر كه ما را باشد از فضل و ادب ، بال و پري

شعر درمورد ادب تواضع

بي ادب گفتن سخن با خاص حق

دل بميراند سيه دارد ورق

شعر در مورد ادبیات بومی اصفهان

مورد قهر و خانه بر بادم

رفته علم و ادب هم از يادم

شعر در مورد ادبیات بومی تبریز

به ادب ديده ام عبارتشان
نشدم بي ادب به غارتشان
ادب داشتم دولتم برنداشت
ادب کاشکي کم طلب کردمي
ادب آئين نيک مردان است
بي ادب بر مثال حيوان است
چو باشي با ادب يابي معاني
چو باشي بي ادب زو باز ماني
عقل درآمد که طلب کردمش
ترک ادب بود ادب کردمش
بايدت اول ادب اندوختن
پس دگران را ادب آموختن
روي وضو شسته بآب ادب
طاعت او سلسله تاب ادب
ادب به کز ادب يابد سعادت
که دايم بي ادب بيند شقاوت
خامش کن اي برادر فضل و ادب رها کن
تا تو ادب بخواندي در تو ادب نديدم
ادب پيرايه ي نادان و داناست
خوش آن کو از ادب خود را بياراست
خسرو، ادب چه جويي، از چشم مست شوخش؟
هندو چو مست باشد، از وي ادب نيايد
خسرو نديده بود ادب روزگار هيچ
اينک ز حادثات جهانش ادب رسيد
تا زنده اي، برو، ادب آموز بهر نام
کين نفس آدمي به ادب نامور شود
گر کند بر تو بي ادب انکار
تو بکوش و ادب نگه ميدار
ور زانکه باز راي ادب کردني بود
نيمي مرا ادب کن و نيمي شراب را
عصاي کليم ار به دستم بدي
به چوبش ادب را ادب کردمي
بس که قفاي آسمان خوردم و يافتم ادب
تا ادب اذ السما کوفت قفاي آسمان
مرد سخن را ازو نواختن و بر
مرد ادب را ازو وظيفه ديوان
اين چنين جلف و بي ادب زاني
که تو تازي ادب همي خواني
اي نياموخته ادب ز ايوان
ادب آموز زين پس از ملوان
باادب مرد سرخ رو گردد
بي ادب چون سگان کو گردد
با ادب شربت زلال خورد
بي ادب سخت گوشمال خورد
ادب از بي ادب آموز که لقمان گويد
از عمل سوخته عکس العملي ساخته ام
شوخي طفل يکي صد شود از رو دادن
ادب بي ادبان را به ادب بايد کرد
صائب به ادب باش که گردون ز حوادث
صد دست برآورده براي ادب تو
گشت از ترک ادب هر بي حيايي کامياب
من درين محفل ادب آموختم بي فايده
زبان بگشاد و گفت اي بي ادب مرد
ترا امشب بدين سگ حق ادب کرد
چو باشي با ادب يابي معاني
چو باشي بي ادب زو باز ماني
ادب آمد درين ره اصل هر کار
همي گويم ادب زنهار زنهار
ادب را دوست دار و با ادب باش
بقدر خويش دائم در طلب باش
ادب چيزيست بيرون از دل و جان
ادب مر دوستدار سر جانان
ادب چيزيست بيرون از دل و جان
ادب مر دوستدار سر جانان
ادب همه ملکان خصم را بحرب کنند
بزر سرخ کني خصم خويش را تو ادب
پشت اهل ادبست او و خريدار ادب
زين همي تيز شود اهل ادب را بازار
اهل ادب را به خانه برد و وطن داد
علم و ادب را فزودقيمت و مقدار
ادب عزيز ازو گشت ورنه پشت ادب
شکسته بودو رخ لاله گونش گشته چو کاه
نام نيکو و جمال و شرف و علم و ادب
بادبيري بتو کردند دبيران تسليم
ديوان ادب فرد کرم دفتر دانش
اکسير خرد جوهر جان عنصر فرهنگ
باز گستاخان ادب بگذاشتند
چون گدايان زله ها برداشتند
بي ادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد


:: موضوعات مرتبط: دفتر اشعار، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


تعریف لغوی ادب

 

 

 

 

اَدَب، مصدر ثلاثی مجرّد از باب فَعُلَ یفعُلُ و جمع آن، آداب است.  اصل این واژه (أ‌د‌ب) به‌معنای دعا (فرا خواندن) بوده و اَدْب به‌معنای دعوت، و جمع کردن مردم بر سر سفره خود نیز از همین ریشه است. مفهوم متعارف اَدَب نیز با معنای لغوی آن ارتباط دارد. گویا، ادب سفره‌ای از نیکی‌ها است که مردم بر گرد آن جمع می‌شوند و همگان آن را نیکو می‌شمارند. این واژه در فارسی، با کلمات متعدّد دیگری مانند فرهنگ ، هنر ، خم و چم، حُسن معاشرت ، حُسن محضر، طور پسندیده، حرمت، پاس و‌... ‌، پیوند معنایی دارد.
تعاریف متعدّدی ازاینواژه درفرهنگ‌نامه‌های فارسی ارائه شده که در عمده آن‌ها، به عناصری مانند:نیکی احوال و رفتار  پسندیده و شایسته‌بودن  و حُسن معاشرت و رعایت حرمت اشخاص توجّه شده است.



:: موضوعات مرتبط: تعریف لغوی ادب، ،
نويسنده : سهیلا کوزه گران


به وبلاگ من خوش امدید.
نويسنده : سهیلا کوزه گران


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد